علیرضا بر سر مزار پدر

*
*
علیرضا بر سر مزار پدر
ﺻﺪﺍﯼ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺒﻮﺩ .ﻋﺠﯿﺐ ﻭﻏﺮﯾﺐ ﺑﻬﺶ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺖ.ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﮐﻪ ﺗﺐ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﻫﻢ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ، ﻫﻢ ﻣﺼﻄﻔﯽ. "
همسر شهید احمدی روشن
.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید#مصطفی#احمدی#روشن
#شهید_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
دیدگاه ها (۳)

پول ها تو جیبم شلوار بوده شستن همه خیس شده الان اینطوری گذاش...

.مردمی که برای عقب نشینی مصلحتی جشن می گیرند، دشمن خود را به...

.از تلاش و همت و ایستادگی تیم مذاکره کننده تشکر میکنیم ولی خ...

حالا #سکوت ها همه صداست#صدا برات چه آشناست گوشتاتو باز کن صد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط