خدایا! من خسته شدم... خیلی زیاد...
خدایا! من خسته شدم... خیلی زیاد...
روزی که اولویت اولم شد آزمایشگاه مهمترین ملاکم این بود که با بیمار مستقیم سر و کار نداشته باشم...
میدونستم طاقت دیدن رنج و درد آدمها رو ندارم...
اما این روزا واقعا بریدم...
از دیدن دوستانی که هر روز دارم از دستشون میدم...
من خسته شدم از مدام سراغ گرفتن ها
از چطوری گفتن ها...
از شایعات...
از دیدن ترس و غم آدمها...
من خسته شدم...
خدایا! بحق مولود این روزها که به برکت قدومش زمین شکافته شد بیماران ما رو شفا بده...
خدایا! نیایش دوست داشتنی ما که با بیماری دست و پنجه نرم میکنه خودت حفظ کن...
که ما جز خودت امیدی نداریم
روزی که اولویت اولم شد آزمایشگاه مهمترین ملاکم این بود که با بیمار مستقیم سر و کار نداشته باشم...
میدونستم طاقت دیدن رنج و درد آدمها رو ندارم...
اما این روزا واقعا بریدم...
از دیدن دوستانی که هر روز دارم از دستشون میدم...
من خسته شدم از مدام سراغ گرفتن ها
از چطوری گفتن ها...
از شایعات...
از دیدن ترس و غم آدمها...
من خسته شدم...
خدایا! بحق مولود این روزها که به برکت قدومش زمین شکافته شد بیماران ما رو شفا بده...
خدایا! نیایش دوست داشتنی ما که با بیماری دست و پنجه نرم میکنه خودت حفظ کن...
که ما جز خودت امیدی نداریم
۷.۹k
۱۶ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.