در مسائل سیاسی موضعشان چطور بود خصوصا در سال های اخیر؟
در مسائل سیاسی موضعشان چطور بود خصوصا در سالهای اخیر؟
همسر شهید: اوجش در فتنه 88 بود. حاج حسن اعتقاد داشت هر آن چیزی که در مسائل سیاسی اتفاق میافتد باید از مقام معظم رهبری تبعیت کنیم و کسی که مرادش رهبری باشد با گوش دادن دقیق به صحبتهای آقا آن چیزی که باید بگیرد، میگیرد. قضیه فتنه 88 دائم با فامیل و بستگان خصوصا جوانها صحبت میکردند و می گفتند همه رفتنی هستند، هیچ کس نمیماند، شما ببینید آقا چه میگویند. دقیق صحبتهای ایشان را گوش دهید. تکیهگاهشان رهبر معظم انقلاب بود.
من در 28 سالی که با ایشان زندگی کردم هرگز ندیدم از هیچ فرد خاص، گروه خاص و حزب خاصی دفاع کنند. میگفتند همه لغزش دارند. بالاخره مال دنیا یقه افراد را میگیرد همه امتحان پس میدهند. شما فقط مقام معظم رهبری را ببینید که چه میگویند. ملاقاتهای خصوصی هم با رهبری داشتند. بعضی روزها آن قدر خوشحال میشدند که ما کاملا حس میکردیم و وقتی سؤال میکردیم میگفت امروز با آقا ملاقات داشتم.
پس زیاد میرفتند خدمت آقا؟
همسر شهید: هر وقت که نیاز بود. کسی نبود که وقت آقا را بگیرد. مثبت نگر بود. جایگاه رهبری طوری ست که همه میروند منفیها را میگویند و گلهگذاری کنند، یا دنبال حل مشکلی هستن اما ایشان میگفتند من وقتی آقا را ملاقات میکنم که دستم پر باشد، باید ایشان را خوشحال کنم. چون ایشان مشکلات و سختیها را میداند، هنر آن است که من با دست پر خدمت ایشان برسم. یعنی اگر دست پر نبودند، نمیرفتند ملاقات. من ندیدم در این چند سال که حاج حسن گله ای از جایی داشته باشد و برود این گله را به رهبری کند.
دختر شهید: خیلی هم میرفتند پشت سر ایشان به آقا میگفتند. ما بعد از شهادتشان متوجه شدیم. خیلیها بودند که نمیتوانستند این سرعت و پیشرفت را از ایشان ببینند و حتی...
همسر شهید: حالا این حرفها گفتن ندارد... متاسفانه بعضی آدمها که میخواستند سریع به جایی برسند جلو راهش سنگ میانداختند.
یعنی چه حرفهایی میزدند؟
همسر شهید: میگفتند کاری که حسن طهرانی مقدم میکند بودجه مملکت را به هدر میدهد. اصلا چه نیازی هست که کشور موشک داشته باشد. باید پولش جای دیگر صرف شود. در حالی که ایشان سعی میکردند با کمترین نیرو و با حداقل امکانات کار کنند اما باز برخی نمیتوانستند موفقیتهایشان را ببینند.
اینکه گفتم 6 ماه قبل از شهادت ایشان دلهرههای عجیبی داشتم چون حرفهایی میشنیدم که احساسم این بود که عزت ایشان را میخواهند ببرند زیر سؤال. دیگران به ایشان میگفتند شما علم و تخصص ندارید و نمیتوانید پیشرفت کنید اما آقادر مورد ایشان فرمودند دانشمند برجسته. در زمینه موشکی ایشان جهادی جلو رفته بودند.
زمان برای دانشگاه نگذاشت که بشود پرفسور و وقتی 50 سالش شود تازه برود تجربه کند. پلهها را با مدرک طی نکرد. ایشان فوق لیسانسش را در دانشگاه علم و صنعت بعد از جنگ ادامه دادند. وقتی رفتند دانشگاه بعد از یکترم میگفتند این دانشگاه برای من خسته کننده و تکراری است. میگفت آن قدر عمر ما کوتاه است که ما باید ثمرههای بزرگ و عالی داشته باشیم تا یک جامعه شیعه بتواند پیشرفت کند. اگر ما خودمان را محدود به دانشگاه کنیم نمیشود پیشرفت کرد باید سرعتمان بیشتر باشد دانشگاه هم باید باشد.
دختر شهید: به خاطر پژوهشهایی که کرد دکترای افتخاری هوا فضا از تربیت مدرس گرفت، دانشگاه صنعتی شریف هم دکترای افتخاری شیمی دادند. مبدع سوخت جامد موشک بود. سوخت مایع موشک مشکل دارد و بعد از پرتاب سریع عملیاتی نمیشود، میخواستند سوخت جامد را راه اندازی کنند. رفتند اساتید دانشگاه را بیاورند که با تحقیق این سوخت جامد را به دست بیاورند اما به خاطر شرایط مالی که آنها گذاشته بودند امکان همکاری پیش نمیآید.
پدرم خودش دست به کار میشود به آزمایشگاه میرود و شروع میکند به تحقیق. دیگران میگفتند از کنار سوله که رد میشدیم به دلیل بوی مواد شیمیایی نمیتوانستیم تحمل کنیم. پدرم ماسک میزد و کار میکرد. شبها که میآمد منزل چشمهایش کاملا قرمز بود ظاهرا مواد کارشان بسیار آزاردهنده بود اما با همه سختیها بالاخره خودشان توانستند مبتکر سوخت جامد شوند.
همسر شهید: اوجش در فتنه 88 بود. حاج حسن اعتقاد داشت هر آن چیزی که در مسائل سیاسی اتفاق میافتد باید از مقام معظم رهبری تبعیت کنیم و کسی که مرادش رهبری باشد با گوش دادن دقیق به صحبتهای آقا آن چیزی که باید بگیرد، میگیرد. قضیه فتنه 88 دائم با فامیل و بستگان خصوصا جوانها صحبت میکردند و می گفتند همه رفتنی هستند، هیچ کس نمیماند، شما ببینید آقا چه میگویند. دقیق صحبتهای ایشان را گوش دهید. تکیهگاهشان رهبر معظم انقلاب بود.
من در 28 سالی که با ایشان زندگی کردم هرگز ندیدم از هیچ فرد خاص، گروه خاص و حزب خاصی دفاع کنند. میگفتند همه لغزش دارند. بالاخره مال دنیا یقه افراد را میگیرد همه امتحان پس میدهند. شما فقط مقام معظم رهبری را ببینید که چه میگویند. ملاقاتهای خصوصی هم با رهبری داشتند. بعضی روزها آن قدر خوشحال میشدند که ما کاملا حس میکردیم و وقتی سؤال میکردیم میگفت امروز با آقا ملاقات داشتم.
پس زیاد میرفتند خدمت آقا؟
همسر شهید: هر وقت که نیاز بود. کسی نبود که وقت آقا را بگیرد. مثبت نگر بود. جایگاه رهبری طوری ست که همه میروند منفیها را میگویند و گلهگذاری کنند، یا دنبال حل مشکلی هستن اما ایشان میگفتند من وقتی آقا را ملاقات میکنم که دستم پر باشد، باید ایشان را خوشحال کنم. چون ایشان مشکلات و سختیها را میداند، هنر آن است که من با دست پر خدمت ایشان برسم. یعنی اگر دست پر نبودند، نمیرفتند ملاقات. من ندیدم در این چند سال که حاج حسن گله ای از جایی داشته باشد و برود این گله را به رهبری کند.
دختر شهید: خیلی هم میرفتند پشت سر ایشان به آقا میگفتند. ما بعد از شهادتشان متوجه شدیم. خیلیها بودند که نمیتوانستند این سرعت و پیشرفت را از ایشان ببینند و حتی...
همسر شهید: حالا این حرفها گفتن ندارد... متاسفانه بعضی آدمها که میخواستند سریع به جایی برسند جلو راهش سنگ میانداختند.
یعنی چه حرفهایی میزدند؟
همسر شهید: میگفتند کاری که حسن طهرانی مقدم میکند بودجه مملکت را به هدر میدهد. اصلا چه نیازی هست که کشور موشک داشته باشد. باید پولش جای دیگر صرف شود. در حالی که ایشان سعی میکردند با کمترین نیرو و با حداقل امکانات کار کنند اما باز برخی نمیتوانستند موفقیتهایشان را ببینند.
اینکه گفتم 6 ماه قبل از شهادت ایشان دلهرههای عجیبی داشتم چون حرفهایی میشنیدم که احساسم این بود که عزت ایشان را میخواهند ببرند زیر سؤال. دیگران به ایشان میگفتند شما علم و تخصص ندارید و نمیتوانید پیشرفت کنید اما آقادر مورد ایشان فرمودند دانشمند برجسته. در زمینه موشکی ایشان جهادی جلو رفته بودند.
زمان برای دانشگاه نگذاشت که بشود پرفسور و وقتی 50 سالش شود تازه برود تجربه کند. پلهها را با مدرک طی نکرد. ایشان فوق لیسانسش را در دانشگاه علم و صنعت بعد از جنگ ادامه دادند. وقتی رفتند دانشگاه بعد از یکترم میگفتند این دانشگاه برای من خسته کننده و تکراری است. میگفت آن قدر عمر ما کوتاه است که ما باید ثمرههای بزرگ و عالی داشته باشیم تا یک جامعه شیعه بتواند پیشرفت کند. اگر ما خودمان را محدود به دانشگاه کنیم نمیشود پیشرفت کرد باید سرعتمان بیشتر باشد دانشگاه هم باید باشد.
دختر شهید: به خاطر پژوهشهایی که کرد دکترای افتخاری هوا فضا از تربیت مدرس گرفت، دانشگاه صنعتی شریف هم دکترای افتخاری شیمی دادند. مبدع سوخت جامد موشک بود. سوخت مایع موشک مشکل دارد و بعد از پرتاب سریع عملیاتی نمیشود، میخواستند سوخت جامد را راه اندازی کنند. رفتند اساتید دانشگاه را بیاورند که با تحقیق این سوخت جامد را به دست بیاورند اما به خاطر شرایط مالی که آنها گذاشته بودند امکان همکاری پیش نمیآید.
پدرم خودش دست به کار میشود به آزمایشگاه میرود و شروع میکند به تحقیق. دیگران میگفتند از کنار سوله که رد میشدیم به دلیل بوی مواد شیمیایی نمیتوانستیم تحمل کنیم. پدرم ماسک میزد و کار میکرد. شبها که میآمد منزل چشمهایش کاملا قرمز بود ظاهرا مواد کارشان بسیار آزاردهنده بود اما با همه سختیها بالاخره خودشان توانستند مبتکر سوخت جامد شوند.
۱.۶k
۲۷ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.