ما اصالتن لر بختیاریم تابستونا میریم کوهرنگ ولی اینبار زم
ما اصالتن لر بختیاریم تابستونا میریم کوهرنگ ولی اینبار زمستون رفتیم . رفتیم روستای خاله ی بابام که خونه ی اون بمونیم چون ما دیر رسیدیم هتلا بسته بودن ، جلوی خونه ی خاله بابام ی باغ با درخت هایی که زیر 10 متر پیدا نمیکردی .
بعد اونجا دزد زیاد میاد برای همین ی سگ رو دمشو بریدن واسی همین از انسان ها نفرت داشت ، شب که خوابیدیم دیدم ی سایه از توی پنجره داره رد میشه گفتم حالا پسر خاله بابامه دیدم سگه داره پارس میکنه
رفتم دیدم یهو دیدم جایی که سگه نگا میکنه و پارس میکنه کسی نیست تازه پسر خاله بابام داشت ب سگه میگفت بیا واسه همین رفتم نزدیک ک ببینم سگه خیالاتی شده بعد دیدم هیشکی نیست بعد یهو دیدم یکی دستمو گرفته .
ولی ندیدم کی بود اصلا کسی اومجا نبود
از پسر خاله بابام پرسیدم :《 عمو اینجا چیکار میکنی ؟》
بعد یهو با نگاهیی شیطانی نگام کرد و ناپدید شد
یوهو ها ها ها 😈😈😨
این خاطره برای ایشون بود. jennie2024
بعد اونجا دزد زیاد میاد برای همین ی سگ رو دمشو بریدن واسی همین از انسان ها نفرت داشت ، شب که خوابیدیم دیدم ی سایه از توی پنجره داره رد میشه گفتم حالا پسر خاله بابامه دیدم سگه داره پارس میکنه
رفتم دیدم یهو دیدم جایی که سگه نگا میکنه و پارس میکنه کسی نیست تازه پسر خاله بابام داشت ب سگه میگفت بیا واسه همین رفتم نزدیک ک ببینم سگه خیالاتی شده بعد دیدم هیشکی نیست بعد یهو دیدم یکی دستمو گرفته .
ولی ندیدم کی بود اصلا کسی اومجا نبود
از پسر خاله بابام پرسیدم :《 عمو اینجا چیکار میکنی ؟》
بعد یهو با نگاهیی شیطانی نگام کرد و ناپدید شد
یوهو ها ها ها 😈😈😨
این خاطره برای ایشون بود. jennie2024
۱.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.