توسوز سرمای نابود کننده که همچی میسوخت پودر میشد درو

توسوزِ سرمایِ نابود کننده که همچی میسوختُ پودر میشد ،دروازه بزرگُ آهنیو هل دادُ وارد شد، خوفِ عجیبی داشت همه جا، صدایِ پیچیدن باد میومد حتی صداشم سرد بود، همه جارُ سنگ قبر پُر کرده بود، سنگ قبرایِ متفاوتُ عجیب،
انگار اینجا پایانش بود، اره پایان همچی، یِ پایان بدون شروع.
رو سنگ قبرا خبری از اسمُ اصل نبود فقط بِ اندازع تمام ثانیه ها،ساعت ها، روزها،ماه ها، سال هایی کِ یه ادم میتونست درد بکشه عدد نوشته شده بود..
فقط اعدادُ ارقامِ نجومی بودنُ خاکُ تارعنکبوت
اینجا قبرستون بود، قبرستونِ آدمایِ درد کشیده..
معلوم بود مرگا مرگایِ اول نبودُ این مرده هایِ زیر خاک، زیادی تجربه مرگ داشتنُ حالا فقط جسمشون خلاص شده بود..
بغضِ فشار میاورد ولی بِ محض ترکیدن یخ میبست از فرط سرما،
احساس بدی داشتُ درد داشت فشار میاورد بِ قفسه سینش قلبش گرفته بود از دردِ اینهمه آدمایِ درد کشیده زیر خروار ها خاک:]
نمیدونست برا کدوم یکی ازین هزاران مرده بریزع اشکاشو برا چندمین مرگشون بگیره دلش..
برا مرگ جسمشون؟! مرگ روحشون وقتی جسم زنده بود؟!
برای کدوم گریه میکرد؟!
اصن انقدی اشک داشت؟!
شاید این یه چرخهء دردناک بود کِ هرکی وارد این قبرستون میشد از سرمایِ بی رحم دنیا میسوختُ یخ میزد قلبش
در اخر جسمش میرفت از بی تابی برایِ رفته هایِ درد کشیده:]
شاید باید تابلو ورود ممنوع میزدن بِ این ممنوعه نابود کننده..
خطر احتمالِ مرگ جسم از دردِ زیادِ اون زیرِ خاکیا.
#mohy_nevis




پ.ن:😑😂تبریک تا اینجا اومدید🌱
ادما فقط تایمِ۱تا۸ ساله شونو کِ بدون هیچ مشکلی میتونن نگاهِ این زندگی کنن..(اونم فقط یسریاشون)
بعدشِ که شروع میشه........!
دیدگاه ها (۳)

بعضی اوقاتم باید بریو بش بگی هرچقدم کِ کمرنگ باشم تو رنگایِ...

حتی اگِ خالی کنن سایه ها پُشتو، حتی اگِ همه دنیا بره یِ طرف،...

_چرا دیگِ خنده هات واقعی نیس؟ نقابِ فیکِ خنده هات زیادی ضایس...

بادکنکِ شو با احساس باد کردُ گره زد، همه اون بادکنک پُر شده ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط