پیکر مخروبه ام ویران تر از ویرانه هاست
پیکر مخروبه ام ویران تر از ویرانه هاست
روح پرتشویش من دیوانه ی دیوانه هاست
نیستم هم عصرتان از قرن ها قبل آمدم
کوهکن هستم که میگفتید در افسانه هاست
بس که غم های مسافر،در دلم سکنی گزید
دل مخوانیدش،که او چونان مسافرخانه هاست
در نگاه آن کسی که عشق در او مرده است
عشق بازی،گردش بیهوده ی پروانه هاست
شکر ایزد من شرابم روز و شب آماده است
مستم از خون جگرهائی که در پیمانه هاست
عاقبت عشقم میان مردمان بر باد رفت
آنچه می بینم فقط دستی به زیر چانه هاست
#رضا_خادمه_مولوی
روح پرتشویش من دیوانه ی دیوانه هاست
نیستم هم عصرتان از قرن ها قبل آمدم
کوهکن هستم که میگفتید در افسانه هاست
بس که غم های مسافر،در دلم سکنی گزید
دل مخوانیدش،که او چونان مسافرخانه هاست
در نگاه آن کسی که عشق در او مرده است
عشق بازی،گردش بیهوده ی پروانه هاست
شکر ایزد من شرابم روز و شب آماده است
مستم از خون جگرهائی که در پیمانه هاست
عاقبت عشقم میان مردمان بر باد رفت
آنچه می بینم فقط دستی به زیر چانه هاست
#رضا_خادمه_مولوی
- ۸۵۶
- ۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط