من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری
استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری
جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری
سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری
سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
.
. #مادر #یا_زهرا #فاطمه #فاطمیه
دیدگاه ها (۳)

پیرمرد خسته از مرام روزگارشب تا به صبح بیدار بودیاد او همه ا...

با خدا باش و پادشاهی کن👑 #عکس_نوشته #هنر_عکاسی #خلاقیت #عکس ...

انتقامقسم خورده ام که گیرم زتو انتقامببندم به رویت درِ وصلِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط