ای که با عطر تنت شور به جانم دادی

ای که با عطر تنت شور به جانم دادی
حس بوییدن گل را به خزانم دادی

تشنه لب بودم و مستانه مرا بوسیدی
باغ انگور به صحرای لبانم دادی
من کجا شوق غزلخوانی و آواز کجا
این چه رقصی است که تو یاد زبانم دادی

با نگاهی که پر از قافیه و ایجاز است
رونقی تازه به آهنگ بیانم دادی
بی خدا بودم و از قبله ی دل رو گردان
آمدی معجزه را خوب نشانم دادی

آنقدَر محو تماشات شدم تا اینکه
لحن تکبیر به آوای اذانم دادی آسمان رنگ از آن چشم شررخیز تو باخت
جلوه ای ناب به تنپوش جهانم دادی
دیدگاه ها (۱)

عطــر نفـس هایت ،دل انگیز است ...!عمیــــــق تــــر ...،"تو"...

ای جان جانانم تویی، دلداده و دلدار مناز تو حذر نتوان کنم ای ...

چنان تو در دل من جا گرفته‌ای ای جانکه هیچ کس نتواند گرفت جای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط