سلام
سلام
این پست وتقدیم میکنم به انتظامات و مسعولین مترو..
که تمام تلاششون رو می کنن
و تقدیم میکنم به آقایونی که کور هستن....
من امروز رفتم نمایشگاه کتاب با مترو...رفتن ها خدا رو شکر خوب بود واما زمان برگشت...
از شلئغی می گزرم طبیعیه اما...
من ایستگاه مصلی با توجه به حال بدم سرگیجه ی شدید و سیاهی رفتن چشم هام و بار سنگین کتاب ها سوار واگن خانم ها شذم...بعد از یک ایستگاه یه آقا پسری وارد واگن خانم ها شد من تو دلم گفتم شاید قسمت آقایون شلوغه(قسمت خانم ها خیلی خلوت بود من بودم و دوتا خانم دیگه...)...یه نگاه به واگن آقا یون زدم دیدم اونجاهم خیلی خلوته...گفتم خوب شاید ایشون ندیدن این واگن خانم هاست...
رسیدیم ایستگاه بعدی دروازه دولت کسایی که اهل مترو هستند می دونن این ایستگاه فوقالعاده شلوغه چشمتون روز بد نبینه یهویی یه جمعیت خیلی زیادی از آقایون اومدن تو قسمت خانم ها در حالی که واگن آقایون خلوت بود....منو تصور کنید ته مترو چسبیده به در دستگیه ی صندلی تو کمرم بعد شلوووووووغ شلووووووووووغ همه مرد...ینی من پامم تکگون می دادم به یکی می خوردم اعصابم انقدر خورد بود که هر لحظه ممکن بود جیییییغ بزنم بعدش هم سرم گیج می رفت خیلی شدید رسیدیم به ایستگاهی که من می خواستم پیاده شم..انقدر تا دم در مرد وایستاده بود که من و اون چندتا خانم نمی تونستیم پیاده شیم ماشاالله ماشاالله هر کدوم از این آقایون.....استغفرا...من مجبور شدم سه تا ایستگاه از مقصدم دور شم تا بتونم پیاده شم...همه ی اینها در حالی بود که دمسعولین مترو که از دولت و مالیات های مردم حقوق می گیرن نشسته بودن رو صندلی یکیشون داشت پاستیل می خورد پاااستیل .....
خواستم بگم آقایون که کور هستن در از اینجا لطفا چشماتئن رو باز کید و روی واگن های مترو رو با دقت بخونید....و مسعولین محترم هم که اصلا ککشون نگزه ها پاستیلشون رو بخورن....خاک تو سر همچین مترویی که مثلا توی جمهوری اسلامیه
این پست وتقدیم میکنم به انتظامات و مسعولین مترو..
که تمام تلاششون رو می کنن
و تقدیم میکنم به آقایونی که کور هستن....
من امروز رفتم نمایشگاه کتاب با مترو...رفتن ها خدا رو شکر خوب بود واما زمان برگشت...
از شلئغی می گزرم طبیعیه اما...
من ایستگاه مصلی با توجه به حال بدم سرگیجه ی شدید و سیاهی رفتن چشم هام و بار سنگین کتاب ها سوار واگن خانم ها شذم...بعد از یک ایستگاه یه آقا پسری وارد واگن خانم ها شد من تو دلم گفتم شاید قسمت آقایون شلوغه(قسمت خانم ها خیلی خلوت بود من بودم و دوتا خانم دیگه...)...یه نگاه به واگن آقا یون زدم دیدم اونجاهم خیلی خلوته...گفتم خوب شاید ایشون ندیدن این واگن خانم هاست...
رسیدیم ایستگاه بعدی دروازه دولت کسایی که اهل مترو هستند می دونن این ایستگاه فوقالعاده شلوغه چشمتون روز بد نبینه یهویی یه جمعیت خیلی زیادی از آقایون اومدن تو قسمت خانم ها در حالی که واگن آقایون خلوت بود....منو تصور کنید ته مترو چسبیده به در دستگیه ی صندلی تو کمرم بعد شلوووووووغ شلووووووووووغ همه مرد...ینی من پامم تکگون می دادم به یکی می خوردم اعصابم انقدر خورد بود که هر لحظه ممکن بود جیییییغ بزنم بعدش هم سرم گیج می رفت خیلی شدید رسیدیم به ایستگاهی که من می خواستم پیاده شم..انقدر تا دم در مرد وایستاده بود که من و اون چندتا خانم نمی تونستیم پیاده شیم ماشاالله ماشاالله هر کدوم از این آقایون.....استغفرا...من مجبور شدم سه تا ایستگاه از مقصدم دور شم تا بتونم پیاده شم...همه ی اینها در حالی بود که دمسعولین مترو که از دولت و مالیات های مردم حقوق می گیرن نشسته بودن رو صندلی یکیشون داشت پاستیل می خورد پاااستیل .....
خواستم بگم آقایون که کور هستن در از اینجا لطفا چشماتئن رو باز کید و روی واگن های مترو رو با دقت بخونید....و مسعولین محترم هم که اصلا ککشون نگزه ها پاستیلشون رو بخورن....خاک تو سر همچین مترویی که مثلا توی جمهوری اسلامیه
۴.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.