part
part: ²⁹
اکس دیوونه من
(اصمات تو کامنتای پست قبله.. جنبه نداری نخون)
صب با دلدرد خفیفی بیدار شدم.. تو بغلش بودم.. برای اولین بار بعد از چند ماه تویه بغلش احساس امنیت کردم... سرمو برگردوندم و با چهره ی کیوتش مواجه شدم.. دیشب یه ددی فاکر حرفه ای بود.. ولی الان.. یه خرگوش کوچولوی کیوت.. بوسه ای رویه لبش گذاشتم که چشاشو باز کرد..
ا.ت: صبح بخیر جناب جئون..
کوک: صبح بخیر بیب..
ا.ت: دلم.. درد میکنه..
کوک: وایسا..
بلند شد براید بغلم کرد و منو برد تو حموم.. اب وان رو گرم کرد و نشست تو وان منو گذاشت جلو خودش... با حس... رویه کمرم.. سعی کردم ازش فاصله بگیرم... که منو گرفتو چسبوندم به خودش... اروم پشت گوشم زمزمه کرد..
کوک: دیشب.. ناله هات کل عمارت رو گرفته بود.. جوری که میگفتی ددی تند تر... دلم میخواد.. همیشه همونجوری تو رابطه همراهیم کنی بیب..
لاله گوشمو مکید که یه نفس عمیق کشیدم.. بعد از اینکه دلمو ماساژ داد یکم بهتر شدم... براید بغلم کرد و منو برد بیرون.. گذاشتم رو تخت... لباسامو تنم کرد.. موهامو خشک کرد.. روم پتو کشید و یه مسکن و یه لیوان اب داد بهم..
کوک: اینو بخور یکم بهتر شی..
ا.ت: باش.. ممنون..
ازش گرفتم و خورد.. جوری بهم نگاه میکرد که احساس خجالت میکردم...
کوک: دلم میخواد... جوری توت بکوبم.. که دوباره ناله هات کل این عمارت رو بگیره...
ا.ت: عهههه.. بس کن دیگه...
خندید و گفت..
کوک: باشهههه چتهههه
ا.ت: دهنمو سرویس کردی... ایشششش..
اروم رومو کردم اونور...
کوک: الان.. باید نازتو بکشم؟
ا.ت: خودت چی فک میکنی؟
کوک: هعی.. عزیزم؟ عسلم؟ خوشگلم؟ زندگیم؟ عمرم؟ پروانه ام؟ عشقم؟ ملکه ام؟
پریزادم؟ ببخشید.. قهر نکن..
ا.ت: باشه.. اشتی..
کوک: اخیش... امروز بریم بیرون؟
ا.ت: اره.. اوکیه بریم...
کوک: پس شب اماده باش..
ا.ت: باشه..
گوشیمو گرفتم دستمو یکم رفتم تو تیک تاک..
هیونجین ویو
دلم میخواد ببینم وقتی که ا.ت زیرم جون بده... ری اکشن جونگکوک چیه.. قطعا نابود میشه.. ا.ت نقطه ضعف اونه.... به زیر دستام گفتم یه قرار با جونگکوک واسم بذارن... بهش زنگ زدم... بعد از چند مین برداشت..
مکالمشون:
کوک: بله؟
هیون: عاووو.. چطوری مستر جئون؟
کوک: چی میخوای؟ تو که نمیخوای حالمو بپرسی مگ نه؟
هیون: دقیقا.. مث همیشه باهوشی.. میخواستم همو ببینیم..
کوک: واس چی؟
هیون: خوب باهات حرف دارم.. راستی.. ا.ت رو هم بیار..
کوک: نمیدونم چه نقشه ای داری پارک ولی.. اوکیه...
قط کرد.. امشب اخرین شبیه که نفس میکشی جئون...
اکس دیوونه من
(اصمات تو کامنتای پست قبله.. جنبه نداری نخون)
صب با دلدرد خفیفی بیدار شدم.. تو بغلش بودم.. برای اولین بار بعد از چند ماه تویه بغلش احساس امنیت کردم... سرمو برگردوندم و با چهره ی کیوتش مواجه شدم.. دیشب یه ددی فاکر حرفه ای بود.. ولی الان.. یه خرگوش کوچولوی کیوت.. بوسه ای رویه لبش گذاشتم که چشاشو باز کرد..
ا.ت: صبح بخیر جناب جئون..
کوک: صبح بخیر بیب..
ا.ت: دلم.. درد میکنه..
کوک: وایسا..
بلند شد براید بغلم کرد و منو برد تو حموم.. اب وان رو گرم کرد و نشست تو وان منو گذاشت جلو خودش... با حس... رویه کمرم.. سعی کردم ازش فاصله بگیرم... که منو گرفتو چسبوندم به خودش... اروم پشت گوشم زمزمه کرد..
کوک: دیشب.. ناله هات کل عمارت رو گرفته بود.. جوری که میگفتی ددی تند تر... دلم میخواد.. همیشه همونجوری تو رابطه همراهیم کنی بیب..
لاله گوشمو مکید که یه نفس عمیق کشیدم.. بعد از اینکه دلمو ماساژ داد یکم بهتر شدم... براید بغلم کرد و منو برد بیرون.. گذاشتم رو تخت... لباسامو تنم کرد.. موهامو خشک کرد.. روم پتو کشید و یه مسکن و یه لیوان اب داد بهم..
کوک: اینو بخور یکم بهتر شی..
ا.ت: باش.. ممنون..
ازش گرفتم و خورد.. جوری بهم نگاه میکرد که احساس خجالت میکردم...
کوک: دلم میخواد... جوری توت بکوبم.. که دوباره ناله هات کل این عمارت رو بگیره...
ا.ت: عهههه.. بس کن دیگه...
خندید و گفت..
کوک: باشهههه چتهههه
ا.ت: دهنمو سرویس کردی... ایشششش..
اروم رومو کردم اونور...
کوک: الان.. باید نازتو بکشم؟
ا.ت: خودت چی فک میکنی؟
کوک: هعی.. عزیزم؟ عسلم؟ خوشگلم؟ زندگیم؟ عمرم؟ پروانه ام؟ عشقم؟ ملکه ام؟
پریزادم؟ ببخشید.. قهر نکن..
ا.ت: باشه.. اشتی..
کوک: اخیش... امروز بریم بیرون؟
ا.ت: اره.. اوکیه بریم...
کوک: پس شب اماده باش..
ا.ت: باشه..
گوشیمو گرفتم دستمو یکم رفتم تو تیک تاک..
هیونجین ویو
دلم میخواد ببینم وقتی که ا.ت زیرم جون بده... ری اکشن جونگکوک چیه.. قطعا نابود میشه.. ا.ت نقطه ضعف اونه.... به زیر دستام گفتم یه قرار با جونگکوک واسم بذارن... بهش زنگ زدم... بعد از چند مین برداشت..
مکالمشون:
کوک: بله؟
هیون: عاووو.. چطوری مستر جئون؟
کوک: چی میخوای؟ تو که نمیخوای حالمو بپرسی مگ نه؟
هیون: دقیقا.. مث همیشه باهوشی.. میخواستم همو ببینیم..
کوک: واس چی؟
هیون: خوب باهات حرف دارم.. راستی.. ا.ت رو هم بیار..
کوک: نمیدونم چه نقشه ای داری پارک ولی.. اوکیه...
قط کرد.. امشب اخرین شبیه که نفس میکشی جئون...
- ۱۰.۲k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط