باران خلاف نیست

باران خلاف نیست
یادت هست؟ خوابیده بودی. باران می‌آمد. یکی می‌زد به شیشه. از خواب پریدی. پرسیدی «کی‌اه؟» کسی جواب نداد به‌ت. رفتی پرده را کنار زدی از پنجره بیرون را نگاه کردی که ببینی کی است. حالا یادم نیست عاشق کدامش شدی. عاشق باران شدی که همین‌طور می‌آمد یا عاشق گنجشک‌ها شدی که زیر هم‌آن باران می‌پریدند این طرف و آن طرف و جیک جیک می‌کردند یا عاشق برگ درخت‌ها که باران تمیزشان کرده بود و قشنگشان کرده بود و جوان و شاداب بودند. تو خودت یادت هست؟
دیدگاه ها (۳)

سلام اسکرین شات از منوی گوشیمچالش آجی گل و عزیییزم zarsndest...

از هر چیز تعریف کردند بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را...

#اپلیکیشن هفت دقیقه

سلام همگیامیدوارم شب خوب و آرومی داشته باشید و حالتون هم جسم...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

وقتی از جنگل بیرونت آورد، هوا بوی شب و آرامش می‌داد… ولی جون...

عمارت جونگکوک شبیه قصر نبود… بیشتر شبیه چیزی بود که سایه‌ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط