شکسته شیشه ی باران

شکسته شیشه ی باران

میان روز های من

همه درگیر بارانیم

همه محتاج باریدن

کنار پنجره هایی

به سوی اوج

در راهیم

من و تو خوب میدانیم

چه بی اندازه تنهاییم

سکوتت اوج میگیرد

گلویم بغض میگیرد

نه فریادی نه آشوبی

نه از این حادثه دوری

تو هم حیران حیرانی

نگاهم میکنی اما

نگاهت سرد و جان فرساست

چرا حس میکنم حنی

زمستان هم

درون چشم تو تنهاست
دیدگاه ها (۱۴)

🍂 🌼 ❤ ️من عاشق این شعرم🍂 🌼 ❤ ️حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو ...

این تنهایی منو دیوونه کرده کجایی تو هنوز توی خاطره هاییمثل ع...

یه حرفهایی همیشه هست که از درد توی سینه ستمثل رپ خونی شاهین ...

بی ‌توهستم چون زمستانخلق از من در عذاب ...#مولانا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط