AgneS
#AgneS
bleak silver streams
the light of many stars
born from thrones in dark heaven
and swept in the sun's demise
bleak silver streams
the radiance of eternity
paint the meadows in dismal shades
as sleeping death seep thru the clouds
انوار سیمین غم افزا
نور ستارگانی بیشمار
کا بر تختی در بهشت تاریک متولد شده و در وفات خورشید، فضا را پیمده اند
انوار سیمین غم افزا،
درخششی از ابدیت،
بیشه را نقشی از سایه های حزن بار می زند
در حالی که مرگ خفته، از ابر ها تراوش می کند
i stand motionless and
marvel with empty eyes
like a portrait of bliss forsaken
wearing the colors of loss
i stand motionless
like a grieving graveyard statue
and i drape my face with my bare hands
as sleeping death seeps thru the clouds
با چشمانی تهی، بی حرکت و بهت زده ایستاده ام
همچو پرتره ای از وا گذاشتن خوشبختی
با رنگ هایی از فقدان بر تن
بی حرکت ایستاده ام
همچو تندیسی غم افزا در قبرستان
و من صورتم را با دستان عریانم می پوشانم
درحالی که مرگ خفته از ابر ها تراوش می شود
i felt a dying embrace
a soft breeze of weary winds
singing silent lamentations
a prologue to a tragedy untold
clad in the cold breath of october
the stars fall from their thrones
and my last gleam of hope fade away
من آغوشی بی جان را احساس می کردم
نسیمی نرم از بادی کهن
در حال سرودن بی صدای سوگنامه ها
پیش درآمدی برای یک تراژدی نا گفته
ملبس به نفس سرد آبان
ستاره ها از تخت هاشان سقوط میکنند
و آخربن پرتو امید من محو میشوند
in this crestfall orchard
where the final chapter lies written
dressed in a robe of shattered dreams
as the flower withers
in this crestfallen orchard
where fallen leaves lies dying
i kneel down in solitude
as sleeping death seeps thru the clouds
در این شکوفه زار سر افکنده که فصل آخر [داستان] برش نوشته شده
درحالی که گل می پژمرد
در این شکوفه زار سر افکنده
جایی که برگ های به زیر افتاده بی جان آرمیده اند
من در تنهایی زانو می زنم
درحالی که مرگ خواب آلود از ابر ها چکه می کند
i stare into the forever night
and i travel beyond the fallen stars
i sink into oblivions twilight dream
where my sleeping beauty
lies sleeping with the dead
من بر شب بی پایان خیره می شوم
و ورای ستارگان سفر می کنم
درون رویای صبحگاهی فراموشی غرق می شوم
جایی که زیباییِ خفته من، همراه مردگان آرمیده است.
bleak silver streams
the light of many stars
born from thrones in dark heaven
and swept in the sun's demise
bleak silver streams
the radiance of eternity
paint the meadows in dismal shades
as sleeping death seep thru the clouds
انوار سیمین غم افزا
نور ستارگانی بیشمار
کا بر تختی در بهشت تاریک متولد شده و در وفات خورشید، فضا را پیمده اند
انوار سیمین غم افزا،
درخششی از ابدیت،
بیشه را نقشی از سایه های حزن بار می زند
در حالی که مرگ خفته، از ابر ها تراوش می کند
i stand motionless and
marvel with empty eyes
like a portrait of bliss forsaken
wearing the colors of loss
i stand motionless
like a grieving graveyard statue
and i drape my face with my bare hands
as sleeping death seeps thru the clouds
با چشمانی تهی، بی حرکت و بهت زده ایستاده ام
همچو پرتره ای از وا گذاشتن خوشبختی
با رنگ هایی از فقدان بر تن
بی حرکت ایستاده ام
همچو تندیسی غم افزا در قبرستان
و من صورتم را با دستان عریانم می پوشانم
درحالی که مرگ خفته از ابر ها تراوش می شود
i felt a dying embrace
a soft breeze of weary winds
singing silent lamentations
a prologue to a tragedy untold
clad in the cold breath of october
the stars fall from their thrones
and my last gleam of hope fade away
من آغوشی بی جان را احساس می کردم
نسیمی نرم از بادی کهن
در حال سرودن بی صدای سوگنامه ها
پیش درآمدی برای یک تراژدی نا گفته
ملبس به نفس سرد آبان
ستاره ها از تخت هاشان سقوط میکنند
و آخربن پرتو امید من محو میشوند
in this crestfall orchard
where the final chapter lies written
dressed in a robe of shattered dreams
as the flower withers
in this crestfallen orchard
where fallen leaves lies dying
i kneel down in solitude
as sleeping death seeps thru the clouds
در این شکوفه زار سر افکنده که فصل آخر [داستان] برش نوشته شده
درحالی که گل می پژمرد
در این شکوفه زار سر افکنده
جایی که برگ های به زیر افتاده بی جان آرمیده اند
من در تنهایی زانو می زنم
درحالی که مرگ خواب آلود از ابر ها چکه می کند
i stare into the forever night
and i travel beyond the fallen stars
i sink into oblivions twilight dream
where my sleeping beauty
lies sleeping with the dead
من بر شب بی پایان خیره می شوم
و ورای ستارگان سفر می کنم
درون رویای صبحگاهی فراموشی غرق می شوم
جایی که زیباییِ خفته من، همراه مردگان آرمیده است.
۱.۱k
۱۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.