این روزگار هر چه دلش خواست میکند
این روزگار هر چه دلش خواست میکند
این روزگار هر چه بگویم نمیشود
آنقدر ابریام که نگو، روز، ماه، سال
اصلا چرا همیشه محرم نمیشود؟
گندم نخورده از تو جدایم نمودهاند
شرحاش به این دو جملة مبهم نمیشود
هی صبر پشت صبر... بیا ای همیشه مرد
عالم بدون عشق تو عالم نمیشود
برگرد ای مسافر شبهای انتظار
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
این روزگار هر چه بگویم نمیشود
آنقدر ابریام که نگو، روز، ماه، سال
اصلا چرا همیشه محرم نمیشود؟
گندم نخورده از تو جدایم نمودهاند
شرحاش به این دو جملة مبهم نمیشود
هی صبر پشت صبر... بیا ای همیشه مرد
عالم بدون عشق تو عالم نمیشود
برگرد ای مسافر شبهای انتظار
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
- ۸۳۴
- ۲۷ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط