اگر مرد است

ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒﺮ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
اگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ

ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺴﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥﺗﺮ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ میخوﺍﻫﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ

عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش ﺭﺍ ﻧﮕﻪ‌ﺩﺍﺭﺩ

ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩ، ﺗﺴﻠﯿﻤﻢ
ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺁﻥ ﮐﻤﺎﻥﺍﺑﺮﻭ ﺳﭙﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭد
دیدگاه ها (۰)

حکایت !سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر!شیر سر باز زد و ن...

با تو می‌مانم که از نام تو دل آذین شود تا که شرح عشقمان یک ق...

🔸حمله به سلمان رشدی در نیویورک🔹خبرنگار آسوشیتدپرس که شاهد حم...

تولیت حوزه علمیه امام حسین(ع) شهر ری: گشت‌های ارشاد باید باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط