برشی از یک کتاب 📚
#برشی_از_یک_کتاب 📚
بچه که بودم خیال میکردم همهچیز مال من است، دنیا را آفریدهاند که من سرگرم باشم، آسمان، زمین، پدر، مادر، درختها، اسبها، کالسکه و حتی آن گنجشکها برای سرگرمی من به وجود آمدهاند. بعدها یکییکی همهچیز را ازم گرفتند. مایعی در رگهام جاری بود که میگفت این مال شما نیست، راحت باشید. پسری که عاشق کبوترها و خرگوشها بود، خودش را به درختی دار زد. چرا؟ مادر گفت بماند برای بعد. کاش تولد من هم میماند برای بعد؛ به کجای دنیا برمیخورد؟
سال بلوا/عباس معروفی
#خاص #زیبا #عاشقانه #عشق #تنهایی #عکس_پروفایل #پروفایل
بچه که بودم خیال میکردم همهچیز مال من است، دنیا را آفریدهاند که من سرگرم باشم، آسمان، زمین، پدر، مادر، درختها، اسبها، کالسکه و حتی آن گنجشکها برای سرگرمی من به وجود آمدهاند. بعدها یکییکی همهچیز را ازم گرفتند. مایعی در رگهام جاری بود که میگفت این مال شما نیست، راحت باشید. پسری که عاشق کبوترها و خرگوشها بود، خودش را به درختی دار زد. چرا؟ مادر گفت بماند برای بعد. کاش تولد من هم میماند برای بعد؛ به کجای دنیا برمیخورد؟
سال بلوا/عباس معروفی
#خاص #زیبا #عاشقانه #عشق #تنهایی #عکس_پروفایل #پروفایل
۴.۶k
۳۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.