من و صد خیابون وصد خاطره

من و صد خیابون وصد خاطره

که هر شب منو تا خدا می بره

تو شبها به دنبال یک رد پام

تو شهری که شبهاش پر از عابره

من و آسمونی که سرپوشته

تو بادی که هر لحظه رو دوشته

به یادت هواتو نفس می کشم

یه عطر جدیدی تو آغوشته...





((مهدی مختارزاده))
دیدگاه ها (۲۷)

13خرداد 95 ساعت 00:20 بامداد✔بازززززم‌سلااااام،از این نسخه ق...

دم در مینشینندو نبودنت را به رُخم میکشندمدام میپرسند:مادر،عر...

ای آنکه دوست دارمت ، اما ندارمتبر سینه می فشارمت، اما ندارمت...

مبر پای قمار عشق ای دل-باز- هستت راندارم بیش از این تاب تماش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط