جز او به دلم، گرچه کسی جا شدنی نیست
جز او به دلم، گرچه کسی جا شدنی نیست
با من به دل او، هوسِ ما شدنی نیست
بیهوده چرا ، سر به درِ بسته بکوبم.. !؟!
وقتی که دری رو به دلش وا شدنی نیست
مابین همه خواسته ها، گاه یکی را
بیش از همه میخواهی و امّا شدنی نیست
هر نیمه شبی، بازیِ دست من و مویش
رؤیای من اینست و دریغا، شدنی نیست
شاید که فقط خواب، رساند به من او را
خوابی که درآن، وسوسه ی پا شدنی نیست
این زخمِ عمیقی که نصیبم شده از عشق
تا جان به تنم هست، مداوا شدنی نیست
محتاج کمی مرگم و افسوس که با شوق
چندیست که میگردم و پیدا شدنی نیست..
با من به دل او، هوسِ ما شدنی نیست
بیهوده چرا ، سر به درِ بسته بکوبم.. !؟!
وقتی که دری رو به دلش وا شدنی نیست
مابین همه خواسته ها، گاه یکی را
بیش از همه میخواهی و امّا شدنی نیست
هر نیمه شبی، بازیِ دست من و مویش
رؤیای من اینست و دریغا، شدنی نیست
شاید که فقط خواب، رساند به من او را
خوابی که درآن، وسوسه ی پا شدنی نیست
این زخمِ عمیقی که نصیبم شده از عشق
تا جان به تنم هست، مداوا شدنی نیست
محتاج کمی مرگم و افسوس که با شوق
چندیست که میگردم و پیدا شدنی نیست..
۱.۷k
۰۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.