اَلسَلامُ عَلَیْکِ یاسَیدَتِی یارُقَیِه بِنْتُ الْحُسَین(
اَلسَلامُ عَلَیْکِ یاسَیدَتِی یارُقَیِه بِنْتُ الْحُسَین(س)
«دایی! ریحـانه کـاپشن صـورتی تنـش بـوده؟ شلـواری داره که عکـس هندوانه روی آن باشد؟!»
پیمان دل توی دلش نیست. دلش میخواهد بگـوید: «نــه! هـرگـز چنین لباسی برای ریحـانه نخریده»
امـا لباسها را شـب یلـدا خـریده بود. صدای پشت تلفن باز میپرسد: «گوشوارههایش چطـور؟ شـکل قلـب هستند؟» زبانـش به تلـخی تـأیید میکند: «آره…! این لبـاسهـا را داشـته؛ گـوشوارههـایش هـم شکـل قلـب هستند…»
خودش را به پزشک قانونی ميرساند. هنـوز مشکی نپوشیده؛ قیامتی بود!
به هـزار مصیبت رفتم داخل. همان لحظه که از پلهها پایین رفتم و چشمم به آن کـاور کوچک افتـاد، گفتـم ایـن ریحـانه من است! گفتند کاپشنش را نگـاه کـن؛
اما نتوانستم.
لحظهای که تـابوت را مقـابل پدر باز میکنند، یک گل روی ریحانه بود و کاغذی که روی آن بزرگ نوشـته بـودند:
«کـاپشـن صـورتی بـا گـوشـواره قلــبی»
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
«دایی! ریحـانه کـاپشن صـورتی تنـش بـوده؟ شلـواری داره که عکـس هندوانه روی آن باشد؟!»
پیمان دل توی دلش نیست. دلش میخواهد بگـوید: «نــه! هـرگـز چنین لباسی برای ریحـانه نخریده»
امـا لباسها را شـب یلـدا خـریده بود. صدای پشت تلفن باز میپرسد: «گوشوارههایش چطـور؟ شـکل قلـب هستند؟» زبانـش به تلـخی تـأیید میکند: «آره…! این لبـاسهـا را داشـته؛ گـوشوارههـایش هـم شکـل قلـب هستند…»
خودش را به پزشک قانونی ميرساند. هنـوز مشکی نپوشیده؛ قیامتی بود!
به هـزار مصیبت رفتم داخل. همان لحظه که از پلهها پایین رفتم و چشمم به آن کـاور کوچک افتـاد، گفتـم ایـن ریحـانه من است! گفتند کاپشنش را نگـاه کـن؛
اما نتوانستم.
لحظهای که تـابوت را مقـابل پدر باز میکنند، یک گل روی ریحانه بود و کاغذی که روی آن بزرگ نوشـته بـودند:
«کـاپشـن صـورتی بـا گـوشـواره قلــبی»
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
۱.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.