Multiparty

#Multi_party
#The_last_sunset_side_by_side
part:3
(والنتینا)نویسنده:
.......................................
رزالیا:
با مرور خاطرات چیزی جز درد و غم بهم اضافه نشد! اشک ریختن بسته رزالیا تو دختری نبودی که به خاطر یه پسره احمق اینطوری افسرده شی میدونی چیه دختر تو باید انتقام بگیری میفهمی تو نباید مثل همه ی دخترای دیگه ضعیف باشی دیگه زود نبخش، نیازم نداری کسی بهت دلداری بده! اگه اون بدونه تو غمگینه براش اهمیت داره؟ نه دختر نداره فقط برات احساس حقارت میفرسته پس باید قوی و بیخیال باشی دقیقا مثل خود عوضیش...مثل بقیه دخترا بخاطر ی پسر کشورمو خانوادمو هم ترک نمیکنم اینجا میمونم و به زندگیم میچسبم من الان ۲۰ سالمه دانشگاه دارم سرنوشت دارم زندگی من قرار شاد تر از این حرفا باشه مگه ی پسر میتونه من و از زندگی که همه ارزوشو دارن دل بکنم؟ کلی پسر منتظر یه نگاه از منن پس دیگه تمومه من دیگه خودمو نمیبازم دیگه برام اهمیت نداره الان اشک میریزم باشه تا شب گریه میکنم اما بیشتر از یه شب گریه نمیکنم چون گریه نشونه ی ضعف نیست ولی به اندازه قرار نیست چون ولم کرده زندگیم به پایان برسه!
.......................................
نویسنده:
رزالیا دختر زیبای قصه ی ما شخصیت قدرتمندی از همین جای داستان تشکیل داد و همین شخصیتش باعثه موفقیتش شد و بدست اوردنه چیزی که دیگه براش اهمیت نداشت....