عکاس خودم ^ ^
عکاس خودم ^__^
خاله محبوب می گوید:
" من فقط به عشق ماتیک زدن زن جعفر شدم".
جعفر شوهر اولش بود.
" گفتند تا عروسی نکنی نمی توانی ماتیک بزنی".
مامان نمی داند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد
یک روز مرا به پدرت دادند
فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم
یک نفر یک مشت به پهلویم زد و
گفت: پدرت نیست ، شوهرت است
از آن به بعد هر وقت مشت می خوردم می فهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
#فریبا_وفی
کتاب #پرنده_من
#مسجد_جامع_نیریز
#نیریز #نی_ریز
خاله محبوب می گوید:
" من فقط به عشق ماتیک زدن زن جعفر شدم".
جعفر شوهر اولش بود.
" گفتند تا عروسی نکنی نمی توانی ماتیک بزنی".
مامان نمی داند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد
یک روز مرا به پدرت دادند
فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم
یک نفر یک مشت به پهلویم زد و
گفت: پدرت نیست ، شوهرت است
از آن به بعد هر وقت مشت می خوردم می فهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
#فریبا_وفی
کتاب #پرنده_من
#مسجد_جامع_نیریز
#نیریز #نی_ریز
۲.۸k
۰۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.