‹سناریو درخواستی› قسمت1
‹سناریو درخواستی› قسمت1
وقتی دوست صمیمی دبیرستانی شون که دختره رو میبینن و گرم میگیرنو ما حسودیمون میشه
(هیونگ لاین)
نامجون:
سمت ا.ت چرخیدم که با اخم داشت به زمین نگاه میکرد
حرفم که با دوستم تموم شد دوسم رفت و من سمت ا.ت چرخیدم
نامی:ببینم خانم خانوما حسودی کردی؟
ا.ت سرش رو اورد بالا گفت
ا.ت:منو حسودی؟ چه حرفا
نامی:من که میدونم شما حسودی کردی
ا.ت:اصن حسودی کرده باشم ولی تو نباید با یه دختر انقدر گرم بگیری
دستشو که مشت کرده بود گرفتم و کشیدم سمت خودم
نامی:حتی حسودی کردنت هم کیوته
و یه بوس روی موهاش زدم بعد چند دقیقه از خودم جداش کردم
نامی:حالا آشتی؟
ا.ت:باشه آشتی ولی دیگه با دخترا گرم نگیریا
نامی:چشم هرچی شما بگید
و سمت خونه راهی شدیم
جین:
بعد از حرفی که با دوست دوران دبیرستانم زدم ا.ت دیگه بهم توجه نمیکنه
با سکوت سنگینی رسیدیم خونه میدونستم که حسودی کرده آخه یه زره حساسه روی این موضوع
در خونه رو بستم که ا.ت رفت توی اتاق
یه لبخند زدم و شروع کردم به آشپزی کردن
ا.ت هرموقع که قهر میکنه براش غذای مورد علاقش رو درست میکنم تا دلش به رحم بیاد و باهام آشتی کنه
بعد از درست کردن غذا صداش کردم که اومد پایین
قبل از اینکه غذارو بیارم رفتم سمتش
جین:ا.ت میدونی وقتی حسودی میکنی و بعد قهر میکنی چقدر قلبم به درد میاد؟
ساکت داشت نگام میکرد که لب زدم
جین:هیچ وقت دوست ندارم اینجوری ببینمت که بهم بی اهمیت میشی میشه آشتی کنیم؟
ا.ت:فقط به خاطر اینکه قلبت به درد نیاد
یه بوس روی لبهاش کاشتم و رفتیم که شام بخوریم
ادامه داد...
وقتی دوست صمیمی دبیرستانی شون که دختره رو میبینن و گرم میگیرنو ما حسودیمون میشه
(هیونگ لاین)
نامجون:
سمت ا.ت چرخیدم که با اخم داشت به زمین نگاه میکرد
حرفم که با دوستم تموم شد دوسم رفت و من سمت ا.ت چرخیدم
نامی:ببینم خانم خانوما حسودی کردی؟
ا.ت سرش رو اورد بالا گفت
ا.ت:منو حسودی؟ چه حرفا
نامی:من که میدونم شما حسودی کردی
ا.ت:اصن حسودی کرده باشم ولی تو نباید با یه دختر انقدر گرم بگیری
دستشو که مشت کرده بود گرفتم و کشیدم سمت خودم
نامی:حتی حسودی کردنت هم کیوته
و یه بوس روی موهاش زدم بعد چند دقیقه از خودم جداش کردم
نامی:حالا آشتی؟
ا.ت:باشه آشتی ولی دیگه با دخترا گرم نگیریا
نامی:چشم هرچی شما بگید
و سمت خونه راهی شدیم
جین:
بعد از حرفی که با دوست دوران دبیرستانم زدم ا.ت دیگه بهم توجه نمیکنه
با سکوت سنگینی رسیدیم خونه میدونستم که حسودی کرده آخه یه زره حساسه روی این موضوع
در خونه رو بستم که ا.ت رفت توی اتاق
یه لبخند زدم و شروع کردم به آشپزی کردن
ا.ت هرموقع که قهر میکنه براش غذای مورد علاقش رو درست میکنم تا دلش به رحم بیاد و باهام آشتی کنه
بعد از درست کردن غذا صداش کردم که اومد پایین
قبل از اینکه غذارو بیارم رفتم سمتش
جین:ا.ت میدونی وقتی حسودی میکنی و بعد قهر میکنی چقدر قلبم به درد میاد؟
ساکت داشت نگام میکرد که لب زدم
جین:هیچ وقت دوست ندارم اینجوری ببینمت که بهم بی اهمیت میشی میشه آشتی کنیم؟
ا.ت:فقط به خاطر اینکه قلبت به درد نیاد
یه بوس روی لبهاش کاشتم و رفتیم که شام بخوریم
ادامه داد...
۲.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.