داستان های کوتاه ترسناک [ 🎃 💀 👻 ]
#داستان_های_کوتاه_ترسناک [ 🎃 💀 👻 ]
㊙ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ㊙
۱ - مامانم بهم گفت برو توی این جعبه قایم شو و بدون توجه به هرچی که شندیدی تحت هیچ شرایطی صدایی از خودت در نیار. دلم میخواد بدونم داره چیکار میکنه که صداش مثل ریختن خاک روی جعبس... 👹
۲ - به غول چراغ جادو گفتم برای سومین و آخرین آرزوم میخوام کاری کنی که همه ی خانوادم همیشه خوشحال باشن ، ولی چرا بعدش ناپدید شدم ¿? ¡! 👾
۳ - راننده خیلی پر حرف نبود پس گوشیم رو چک کردم. سلام من آژانسی هستم که قرار بود بیام دنبال تون الان بیرون ایستادم. 👿
۴ - وقتی بچه بودم عادت داشتم با عروسکم بخوابم البته تا وقتی که یه شب عروسکم رو دیدم که از لوستر اتاقم آویزون شده و ازش قطره های خون میچکه. 👽
㊙ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ㊙
« این دفعه هم خوب نوشتم ؟ »
#savi 😻 💜 🌈 👽
㊙ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ㊙
۱ - مامانم بهم گفت برو توی این جعبه قایم شو و بدون توجه به هرچی که شندیدی تحت هیچ شرایطی صدایی از خودت در نیار. دلم میخواد بدونم داره چیکار میکنه که صداش مثل ریختن خاک روی جعبس... 👹
۲ - به غول چراغ جادو گفتم برای سومین و آخرین آرزوم میخوام کاری کنی که همه ی خانوادم همیشه خوشحال باشن ، ولی چرا بعدش ناپدید شدم ¿? ¡! 👾
۳ - راننده خیلی پر حرف نبود پس گوشیم رو چک کردم. سلام من آژانسی هستم که قرار بود بیام دنبال تون الان بیرون ایستادم. 👿
۴ - وقتی بچه بودم عادت داشتم با عروسکم بخوابم البته تا وقتی که یه شب عروسکم رو دیدم که از لوستر اتاقم آویزون شده و ازش قطره های خون میچکه. 👽
㊙ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ㊙
« این دفعه هم خوب نوشتم ؟ »
#savi 😻 💜 🌈 👽
۳۷.۶k
۰۵ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.