آداب جدال و مرآء اسلامی:
آداب جدال و مرآء اسلامی:
ازبیان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
**مراء و جدال و مخاصمه
مراء و جدال عبارت است از اعتراض کردن بر سخن غیر و اظهار نقص و خلل آن در لفظ یا در معنا به قصد پست کردن و اهانت رسانیدن به آن شخص و اظهار زیرکی وخصومت نیز نوعی از جدال است و آن جدال و لجاج کردن است در سخن به جهت رسیدن به مالی یا مقصودی.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» (1) هرگاه ببینی کسانی را که فرو می روند در آیات ما و مشغول نکتهگیری بر آنها می شوند از ایشان کناره گیری کنید تا مشغول حدیثی دیگر شوند.
حضرت پیغمبر اکرم (ص) نیز فرمودند: «حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود مگر وقتی که مراء و جدال را ترک کند؛ اگرچه حق با او باشد» و امام جعفر صادق (ع) فرمودند: «هرگز مجادله و مراء نکن با صاحب حلمی و نه با سفیهی، چون صاحب حلم دشمن تو می شود و سفیه تو را اذیت می رساند».
**ادب بزرگان در خدمت اساتید اخلاق
بزرگان حتی اگر کسی مطلبی در درس می گفت که به نظر شاگرد درست نمی آمد، اظهار می کرد که آقا این مطلب اگر اینطور باشه چطوره؟ استاد می فهمید که حق به جانب او هست، حق را به جانب او می داد. بحث نمی کرد و نمی خواست حرفش را به کرسی بنشاند، بعضی ها حاضر نیستند زیر بار بروند. اگر به آنها بگویند حرف شما درست نیست ولو بدانند درست نیست باز هم نفسش زیر بار نمی رود که بگوید من اشتباه کردم یکی از نکات اخلاقی این است که بعضی از مدرسین دقت کنند گاهی اگر اشتباهی کردند در درس، اگر شاگرد اظهار کرد قبول کند و بگوید بله شما درست می گویید.
**درسی می خواهم که هم آدمیت به من دهد هم علم
عالمی در زمان مرحوم سید حسن اصفهانی، از ایران به نجف پای درس ایشان میرفت در راه، کربلا پیاده شد که زیارت کند بعد به نجف برود. آیت الله سید حسن قمی در کربلا درس می گفتند. با خودش می گوید امروز بروم پای درس حاج حسن قمی و از ایشان هم استفاده کنم و بعد به نجف بروم. پای درسش می نشیند و اشکالی میگیرد و آقای قمی صحبتی نمیکنند و میروند مطالعه میکنند و می بینند ایشان درست گفت. فردایش که به منبر تشریف می آورند میگویند آن آقایی که دیروز اشکال کردند، ما مراجعه کردیم و دیدیم بله ایشان درست می گویند و پیرامون صحبت حرف او صحبت کردند که حرف ایشان به این دلایل مطابق با فقه و کتاب و سنت است. نفس حاضر شد بگوید من اشتباه کردم .بعد آن شخص دیگر به نجف نمی رود. بعضی به او می گویند شما از ارومیه آمده بودید که به نجف پای درس آیت الله اصفهانی بروید ،چطور نرفتید؟ گفت من عقب درسی می خواستم بروم که هم آدم شوم هم درس بخوانم . هم درس آدمیت به من بدهد و هم درس علم. دیدم اینجا پیدا می شود. نجف نرفت و در کربلا پای درس آیت الله قمی ماند. چون دید ایشان نکات اخلاقی را مراعات می کنند.
**اگرصلاح بود و حق به جانب بودی اظهار نکن
شیخ بهایی با مقدس اردبیلی در زمان شاه عباس به نجف مشرف می شوند.شیخ بهایی شیخ الاسلام ایران بوده که قبرش در مشهد است سر قبر ایشان بروید و فاتحه بخوانید .سه عالم مهم در مشهد است که خیلی ها متوجه نیستند بلکه چهارتا. ما هر وقت که می رویم مقیدیم یکی شیخ بهایی که داخل خود حرم است دیگر شیخ حر عاملی، شیخ طبرسی و حاج حسنعلی نخودکی را زیارت کنیم.
بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی مباحثهای شد. شاه آنجا در مجلس نشسته بود و نگاه می کرد. با اینکه حق به جانب مقدس بود، مقدس حق را به جانب شیخ بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نمی کند بین آن دو مباحثه می شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود. فردا در کوچه مقدس به شیخ بهایی بر میخورد و شاه نبود. به او می گوید که آن مطلب که دیشب فرمودید به این دلایل آن نبوده و این است که من می گویم. شیخ بهایی می گوید چرا دیشب نفرمودید؟ دیشب می توانستم بگویم اما چون تو شیخ الاسلام ایران بودی و نزد شاه محترم بودی، اگر من می خواستم جلوی شاه شما را کوچک کنم ، این به ضرر اسلام بود و لذا حاضر شده بود که خودش را خرد کند که شیخ بهایی کوچک نشود. این ها درس اخلاق است و برای طلبه ها این ها خیلی چیزهای خوبی است. عیب کار این است که نفس وقتی که استاد اخلاق نبیند، تربیت نمی شود، به این چیزها اهمیت نمی دهد. مقدس اردبیلی مهم بوده، قبرش در نجف داخل حرم دست چپ و دست راست علامه حلی است.
اخلاق خوب این بود که ولو حق به جانب من است اگر صلاح نیست اظهار نکنم یک وقت دیگر اظهار کنم که صلاح است. آدم درس بخواند اما به این چیزها عمل نکند به درد نمی خورد لذا طلبه های سابق استاد اخلاق داشتند.
پی نوشت:
1. سوره مبارکه انعام، آیه 68
ازبیان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
**مراء و جدال و مخاصمه
مراء و جدال عبارت است از اعتراض کردن بر سخن غیر و اظهار نقص و خلل آن در لفظ یا در معنا به قصد پست کردن و اهانت رسانیدن به آن شخص و اظهار زیرکی وخصومت نیز نوعی از جدال است و آن جدال و لجاج کردن است در سخن به جهت رسیدن به مالی یا مقصودی.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» (1) هرگاه ببینی کسانی را که فرو می روند در آیات ما و مشغول نکتهگیری بر آنها می شوند از ایشان کناره گیری کنید تا مشغول حدیثی دیگر شوند.
حضرت پیغمبر اکرم (ص) نیز فرمودند: «حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود مگر وقتی که مراء و جدال را ترک کند؛ اگرچه حق با او باشد» و امام جعفر صادق (ع) فرمودند: «هرگز مجادله و مراء نکن با صاحب حلمی و نه با سفیهی، چون صاحب حلم دشمن تو می شود و سفیه تو را اذیت می رساند».
**ادب بزرگان در خدمت اساتید اخلاق
بزرگان حتی اگر کسی مطلبی در درس می گفت که به نظر شاگرد درست نمی آمد، اظهار می کرد که آقا این مطلب اگر اینطور باشه چطوره؟ استاد می فهمید که حق به جانب او هست، حق را به جانب او می داد. بحث نمی کرد و نمی خواست حرفش را به کرسی بنشاند، بعضی ها حاضر نیستند زیر بار بروند. اگر به آنها بگویند حرف شما درست نیست ولو بدانند درست نیست باز هم نفسش زیر بار نمی رود که بگوید من اشتباه کردم یکی از نکات اخلاقی این است که بعضی از مدرسین دقت کنند گاهی اگر اشتباهی کردند در درس، اگر شاگرد اظهار کرد قبول کند و بگوید بله شما درست می گویید.
**درسی می خواهم که هم آدمیت به من دهد هم علم
عالمی در زمان مرحوم سید حسن اصفهانی، از ایران به نجف پای درس ایشان میرفت در راه، کربلا پیاده شد که زیارت کند بعد به نجف برود. آیت الله سید حسن قمی در کربلا درس می گفتند. با خودش می گوید امروز بروم پای درس حاج حسن قمی و از ایشان هم استفاده کنم و بعد به نجف بروم. پای درسش می نشیند و اشکالی میگیرد و آقای قمی صحبتی نمیکنند و میروند مطالعه میکنند و می بینند ایشان درست گفت. فردایش که به منبر تشریف می آورند میگویند آن آقایی که دیروز اشکال کردند، ما مراجعه کردیم و دیدیم بله ایشان درست می گویند و پیرامون صحبت حرف او صحبت کردند که حرف ایشان به این دلایل مطابق با فقه و کتاب و سنت است. نفس حاضر شد بگوید من اشتباه کردم .بعد آن شخص دیگر به نجف نمی رود. بعضی به او می گویند شما از ارومیه آمده بودید که به نجف پای درس آیت الله اصفهانی بروید ،چطور نرفتید؟ گفت من عقب درسی می خواستم بروم که هم آدم شوم هم درس بخوانم . هم درس آدمیت به من بدهد و هم درس علم. دیدم اینجا پیدا می شود. نجف نرفت و در کربلا پای درس آیت الله قمی ماند. چون دید ایشان نکات اخلاقی را مراعات می کنند.
**اگرصلاح بود و حق به جانب بودی اظهار نکن
شیخ بهایی با مقدس اردبیلی در زمان شاه عباس به نجف مشرف می شوند.شیخ بهایی شیخ الاسلام ایران بوده که قبرش در مشهد است سر قبر ایشان بروید و فاتحه بخوانید .سه عالم مهم در مشهد است که خیلی ها متوجه نیستند بلکه چهارتا. ما هر وقت که می رویم مقیدیم یکی شیخ بهایی که داخل خود حرم است دیگر شیخ حر عاملی، شیخ طبرسی و حاج حسنعلی نخودکی را زیارت کنیم.
بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی مباحثهای شد. شاه آنجا در مجلس نشسته بود و نگاه می کرد. با اینکه حق به جانب مقدس بود، مقدس حق را به جانب شیخ بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نمی کند بین آن دو مباحثه می شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود. فردا در کوچه مقدس به شیخ بهایی بر میخورد و شاه نبود. به او می گوید که آن مطلب که دیشب فرمودید به این دلایل آن نبوده و این است که من می گویم. شیخ بهایی می گوید چرا دیشب نفرمودید؟ دیشب می توانستم بگویم اما چون تو شیخ الاسلام ایران بودی و نزد شاه محترم بودی، اگر من می خواستم جلوی شاه شما را کوچک کنم ، این به ضرر اسلام بود و لذا حاضر شده بود که خودش را خرد کند که شیخ بهایی کوچک نشود. این ها درس اخلاق است و برای طلبه ها این ها خیلی چیزهای خوبی است. عیب کار این است که نفس وقتی که استاد اخلاق نبیند، تربیت نمی شود، به این چیزها اهمیت نمی دهد. مقدس اردبیلی مهم بوده، قبرش در نجف داخل حرم دست چپ و دست راست علامه حلی است.
اخلاق خوب این بود که ولو حق به جانب من است اگر صلاح نیست اظهار نکنم یک وقت دیگر اظهار کنم که صلاح است. آدم درس بخواند اما به این چیزها عمل نکند به درد نمی خورد لذا طلبه های سابق استاد اخلاق داشتند.
پی نوشت:
1. سوره مبارکه انعام، آیه 68
۶.۹k
۱۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.