عید منی

عید منی
که باید چراغانی ات کنم
از گردنت گرفته با بوسه بوسه بی تابی
تا سینه ات تنیده در قطره قطره اشک

عشق نو رسیده منی
که باید نام زیبایی برایت پیدا کنم
چیزی شبیه خوشبختی
تا وقتی صدایت می کنم
باران اول بهار را هم به یادم بیاوری

عمر تازه منی
که باید به پای تو آن را سوزاند
نیمی از آن را در پیچ و تاب خواهش و شیدایی
نیم دیگر را در دهلیزهای سرد پشیمانی

خطای منی
که نمی شود چشم از تو فرو پوشاند
با دامنی که گیج در هوای تو می چرخد
درحضور تو می میرد با شرمی که خیس است.

"فرنگیس شنتیا"
دیدگاه ها (۱)

یک امسال را بیایید کینه‌ها و کدورت‌های کهنه را کنار نگذاریم ...

#بهارزمستانآخرین حرف هایش راروی آخرین برگ از آخرین شاخه ی آخ...

🔝 دست #اسفند را بگیربانوی ابر و آیینه!رسیدن به بهاربدون دسته...

سواد نمی‌خواهد !بنویس " دوستت دارم "مثل شاگردِ کلاس اولپُشتِ...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط