هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست

هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست

عشق می ورزم و می سوزم و فریادم نه
دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست

تا به گیتی دل از مهر لبریزم هست
کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست

بخت آن را که شبی پاک تر از باد سحر
با تو ای غنچه نشکفته بیامیزم نیست

تو به دادم برس ای عشق
که با این همه شوق
چاره جز آنکه
به آغوش تو بگریزم نیست...

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۲)

به شب سلامکهبیتورفیق راه من است... #حسین_منزویشب بارونیتــون...

‌اگر جز تو سَری دارم سزاوار سَرِ دارموگر جز دامنت گیرم بریده...

‌بیا ساقی آن می که خون حیات ازو شد روان در رگ کائنـــــاتبه ...

‌آخر بدمد صبح امید از شب منآخر نه به جایی برسد یارب من؟یا در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط