مسعود کیمیایی /حسد بر زندگی عین القضات
مسعود کیمیایی /حسد بر زندگی عین القضات
🌱🍒او را از هیچکس نپرس ...
معنی کلمات مبهم هرکسی را باید از
«گوینده» پرسید نه از «دشمن» او
هر کسی را از «خودش» بپرس
او را از هیچ کس نپرس.
عشق را از «عاشق» بپرس.
عشق را از قلبم بپرس.
آبی را از «رگ هایم» بپرس.
«شاعر» را از شعرش بپرس.
من را از صبح پریشانی بپرس.
«نگاه» مرا از چشمهای خود بپرس.
«سوختن» را از آتش بپرس.
مرا از ستاره ای کم سو نپرس.
مرا از خورشید بپرس.
مرا از فردا بپرس.
مرا از سلجوقی نپرس.
مرا از عرب نَپرس.
مرا از دشمن نپرس.
مرا از رفیق و همسایه بپرس.
مرا از «تاریخ» بپرس.
مرا از «مدرسه» در باد بپرس.
مرا از جان دادن عشقم بپرس.
مرا از هوای «بارانی» بپرس.
مرا از «جنون» عشق،
مرا از «زنجیر» پشت،
مرا از «عطرم» بپرس.
من در دشمن می میرم،
مرا از خاکم بپرس.
مرا از پرنده ای که سر جنگ
با «زمستان» دارد،
مرا از همان بپرس
منم ... آن منم ...
مرا از خودم بپرس...!🌱🍒
🌱🍒او را از هیچکس نپرس ...
معنی کلمات مبهم هرکسی را باید از
«گوینده» پرسید نه از «دشمن» او
هر کسی را از «خودش» بپرس
او را از هیچ کس نپرس.
عشق را از «عاشق» بپرس.
عشق را از قلبم بپرس.
آبی را از «رگ هایم» بپرس.
«شاعر» را از شعرش بپرس.
من را از صبح پریشانی بپرس.
«نگاه» مرا از چشمهای خود بپرس.
«سوختن» را از آتش بپرس.
مرا از ستاره ای کم سو نپرس.
مرا از خورشید بپرس.
مرا از فردا بپرس.
مرا از سلجوقی نپرس.
مرا از عرب نَپرس.
مرا از دشمن نپرس.
مرا از رفیق و همسایه بپرس.
مرا از «تاریخ» بپرس.
مرا از «مدرسه» در باد بپرس.
مرا از جان دادن عشقم بپرس.
مرا از هوای «بارانی» بپرس.
مرا از «جنون» عشق،
مرا از «زنجیر» پشت،
مرا از «عطرم» بپرس.
من در دشمن می میرم،
مرا از خاکم بپرس.
مرا از پرنده ای که سر جنگ
با «زمستان» دارد،
مرا از همان بپرس
منم ... آن منم ...
مرا از خودم بپرس...!🌱🍒
۱۹.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۱