به نام شهریور...
به نام شهریور...
"دست پاچه فرزند سال"...
دست پاچه بستن بار بنه ی گرما...
دست پاچه تمام شدن
مرز سرسبزی تابستان و زردی خش خش وار پاییز ...
به نام شهریور...
باعصرهای کشدار و شب های غم آلوده ی رفتن ...
شهریوری که تو گوش تمام روزهایش
صدای زنگ مدرسه ها پیچیده
و مثل طفل فراری از مکتب
دلش پیچ میشود و سرش تاب. ..
به نام شهریور...
که با باد پاییزی تن رنجورش را می لرزاند و گرمای مردادی هنوز تو رگهایش جاریست ...
من میبوسمت شهریور جان
که امید های وصالم
توی چشمان پر اضطرابت پیداست ... #فاطمه_صابری_نیا #شهریور #گوناگون
"دست پاچه فرزند سال"...
دست پاچه بستن بار بنه ی گرما...
دست پاچه تمام شدن
مرز سرسبزی تابستان و زردی خش خش وار پاییز ...
به نام شهریور...
باعصرهای کشدار و شب های غم آلوده ی رفتن ...
شهریوری که تو گوش تمام روزهایش
صدای زنگ مدرسه ها پیچیده
و مثل طفل فراری از مکتب
دلش پیچ میشود و سرش تاب. ..
به نام شهریور...
که با باد پاییزی تن رنجورش را می لرزاند و گرمای مردادی هنوز تو رگهایش جاریست ...
من میبوسمت شهریور جان
که امید های وصالم
توی چشمان پر اضطرابت پیداست ... #فاطمه_صابری_نیا #شهریور #گوناگون
۲.۹k
۰۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.