شاید سالها بعد از کنارهم ردشیم شاید همو بشناسیم… در نگاهه
شاید سالها بعد از کنارهم ردشیم شاید همو بشناسیم… در نگاهه اول تمامیه خاطراتمون از جلو چشمامون رد میشه، یاد اوله اشناییمون،یاده جدایه تلخمون… مثله وا شدنه ی زخمه قدیمی دردش تمومه قلبمونو میگیره ردمیشیم،من از کنارتو....توام از کنارمن. جایه قولی ک سالها پیش بهم داده بودی کنارتو ی غریبرو میبینم،توام کنارمن ی غریبرو جایه خودت میبینی… اونا سرگرمه حرف زدنو قدم زدنشونن و خوشحال از قلبی ک ب خیال خودشون تصاحبش کردن، بی خبر ازاینکه ک نمیدونن روزی روزگاری تو دلامون جز عشقه پاکه هم چیزی نبوده باید بریم هم من هم تو… من میمونمو حالی خراب از چشیدنه جداییه اجباریه دوباره… تو میری با حسرتی از نبودنم... و دوباره همو از دست میدیم...
۵۷۳
۰۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.