عطر تنت روی پیراهنم مانده

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!
دیدگاه ها (۴)

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند    گاهی آنقدر بغض داری ...

من از این فاصله ها دلگیرم، گرچه با هر قدمش میمیرم تو که احسا...

من که به هیچ دردی نمیخورم …    این دردها هستند که چپ و راست ...

استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …    شاید بفهمند نه یخب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط