من آن خلیل به آتش نشستم که خدا

من آن خلیل به آتش نشستم که خدا
دریغ کرده از او رنگ و بوی گل را
تبر به دوش به دنبال خویش میگردم
که بشکنم مگر این لات بی سر و پا را
دیدگاه ها (۴۷)

،

بچه ها لینک پریه اکانت قبلیشو از دست داد http://www.wisgoon....

هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصالمن به محضِ دیدن او خاطرش ...

کار یه جوان خلاق و با پشتکار ایرانیه این حتما یه پخی میشه :-...

یه روز یه باغبونییه مرد آسمونینهالی کاشت میونباغچه‌ی مهربونی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط