آنگاه که

آنگاه که
پای رفتنت مرا می بلعید...،
و «دست»آن سرد زمستان مرا در آغوش کشیده بود...،!

و زوزه گرگی از سر ترحم به من ...
سیگاری که دیگر خاموش نشد...
آتشی که دیگر وجودم را نمیسوزاند...

اه....

رفتی....

«من»چه فقیرا در«کلبه جنگلی»خود
زندگی میکنم...
با یادت...

#میم_نریمان
دیدگاه ها (۱۲)

غم انگیز بودکه خیابان پر بوداز قرارهایی که، یکی نیامده بود،ی...

حالَ‌م خوب است!دارم به تو فکر می‌کنم . . . .#افشین_صالحی

خداحافظ ! خداحافظ ! سلام ای خوب دیروزم بدون من تا ته دنیا به...

شکستم...... تبریک میگویم به خودم.... در این حوالی کسی بود ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط