فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
*عشق به اجبار *
(اسم هرکسو با حرف اول اسمش صدامُکُنَم )
"ت ویو "
وااای. نمیدونستم بهش نگفتم
واقعا فکر کردم عاشقمهههه؟؟؟؟(باداد)
ولش؛ مهم نی.باید با سنگدلی مال خودم کنمممممممممممممممممممممشششش(افرین پسرم ادامه بده 🤣🤣🤣🤣)
"پایان ت ویو"
☆ا ویو ☆
اه مرتیکه ی عوضی(ببند دهنو بچم چشه مگه ) واقعا فکر کردم دوستمههه؟؟؟؟؟
ولش من میرم خونه میا (دوست ا)رفتم اماده شدم یه ارایش کمی غلیظ کردم و یه لباس باحال و مشکی پوشیدم (اسلاید بعد )
رفتم پیش میا یه کم حرف زدیم و ماجرا رو براش گفتم و ایناااا
شب شد اومدم خونه . رفتم توی اتاقم که دیدم تهیونگ تو اتاقمه میخواستم از اتاق برم بیرون که دستمو گرفت
ت: ا.ت خانوم کجا؟؟؟
ا: نمیخوام پیش یه ادم خودخواه و زورگو بمونم (از خداتم باشه زنیکه)
ت: نه نه نه نه شما جایی نمیری
که یهو صدای بسته شدن در پایین اومد
مامان و بابا بودن که رفتن، تازه یادم افتاد اونا به یه پارتی دعوت بودن، پنج دقیقه بعد.......
ا:مرتیکه لباسمو ول کنننن(باداد)
ت: نخیر بیبی ت. مال منییییییی
از زبان م(همون میاست خودتون بدونین):
قرار بود که بیام پیش ا.ت که دیدم صدای داد میاد، رفتم توی خونش که دیدم تهیونگ، همون دوست قدیمیمون داره لباس های ا.ت رو در میاره که رفتم و گفتم***
ادامه دارد...
شرط پارت بعدی:
فالور ها: "120تا "
لایک: "بالای 15تا"
سوال پست:" بد ترین سوتی تون چی بوده؟؟؟؟؟"
ودر اخر دوستون دارم بیبی هام و راستی یه کامنت انرژی اور بزارین که ازتون انرژی بگیرم
ممنون برای حمایت هاتوووون 🧃🧃🧃💟💟💜💜🧿🧿🧿🙏🙏🏻🙏🏼🙏🏽🙏🏾🙏🏿🤞🏻🤞🏻🤞🏻✌🏻✌🏻
*عشق به اجبار *
(اسم هرکسو با حرف اول اسمش صدامُکُنَم )
"ت ویو "
وااای. نمیدونستم بهش نگفتم
واقعا فکر کردم عاشقمهههه؟؟؟؟(باداد)
ولش؛ مهم نی.باید با سنگدلی مال خودم کنمممممممممممممممممممممشششش(افرین پسرم ادامه بده 🤣🤣🤣🤣)
"پایان ت ویو"
☆ا ویو ☆
اه مرتیکه ی عوضی(ببند دهنو بچم چشه مگه ) واقعا فکر کردم دوستمههه؟؟؟؟؟
ولش من میرم خونه میا (دوست ا)رفتم اماده شدم یه ارایش کمی غلیظ کردم و یه لباس باحال و مشکی پوشیدم (اسلاید بعد )
رفتم پیش میا یه کم حرف زدیم و ماجرا رو براش گفتم و ایناااا
شب شد اومدم خونه . رفتم توی اتاقم که دیدم تهیونگ تو اتاقمه میخواستم از اتاق برم بیرون که دستمو گرفت
ت: ا.ت خانوم کجا؟؟؟
ا: نمیخوام پیش یه ادم خودخواه و زورگو بمونم (از خداتم باشه زنیکه)
ت: نه نه نه نه شما جایی نمیری
که یهو صدای بسته شدن در پایین اومد
مامان و بابا بودن که رفتن، تازه یادم افتاد اونا به یه پارتی دعوت بودن، پنج دقیقه بعد.......
ا:مرتیکه لباسمو ول کنننن(باداد)
ت: نخیر بیبی ت. مال منییییییی
از زبان م(همون میاست خودتون بدونین):
قرار بود که بیام پیش ا.ت که دیدم صدای داد میاد، رفتم توی خونش که دیدم تهیونگ، همون دوست قدیمیمون داره لباس های ا.ت رو در میاره که رفتم و گفتم***
ادامه دارد...
شرط پارت بعدی:
فالور ها: "120تا "
لایک: "بالای 15تا"
سوال پست:" بد ترین سوتی تون چی بوده؟؟؟؟؟"
ودر اخر دوستون دارم بیبی هام و راستی یه کامنت انرژی اور بزارین که ازتون انرژی بگیرم
ممنون برای حمایت هاتوووون 🧃🧃🧃💟💟💜💜🧿🧿🧿🙏🙏🏻🙏🏼🙏🏽🙏🏾🙏🏿🤞🏻🤞🏻🤞🏻✌🏻✌🏻
۲.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.