شناخت با دابی تودورکی یا همان تویا تودورکی

تویا تودروکی !
لقب ابر شروری این کارکتر دابی است...

داستان دابی:این کارکتر ما که با نام دابی خودش رو معرفی کرده متاسفانه گذشته تلخی داشته...
در کودکی کوسه(یا همان قدرت ماورایی) اون برای بدنش ضرر داشته و با هر بار استفاده از اون به خودش و بدنش آسیب وارد میکرده!
پدرش انجی تودورکی تصمیم داشته رویای که خودش در خیالاتش داشته رو روی فرزندانش پیدا کند... یعنی "ابر قهرمان شماره یک شدن!"
پدر انجی پس از کلی دو تلاش ناموفق به تویا تودورکی می‌رسد.... این پسر بچه هم مانند خواهر برادرش نمی‌تواند به درستی از کوسه خودش استفاده کند... دابی دوست داشت رویا های پدرش رو برآورده کنه‌‌... واسه همین
پس انجام تکالیف های مدرسه،به کوهستان میرفت تمرین می‌کرد...
روزی که از پدرش خواست تا به کوهستان بیایید انجی تودورکی متوجه میشه که فرزندش مخفیانه از کوسه‌ش استفاده میکنه.
اما چیزی بهش نگفت...
تا مطمئن بشه!
بعد از  اون تویا روزی که به کوه میرفت؛ خواست به برادر کوچک ترش یعنی شوتو تودورکی حمله کند... اما پس زده میشه....
و با قیافه آزرده به محله قرارش با پدرش میره... اما متاسفانه انجی به اونجا نمیره و فکر میکنه وقت تلف کردن است.
پس از مدتی کوهستان آتیش میگیره و کل کوهستان در آتش میسوزه... انجی و مادر تویا تا ابد فکر میکنن که پسر کوچکشان در آن آتش خاکستر شده... است.
پس با این تصور که پسرشون از دست داده اند زندگی میکنن و خود را سرزنش میکننرنگ مورد علاقه دابی سفید خاکستری است،تو برخی قسمت ها به گفته خودِ دابی : خاکستری و سفید رنگای هستند که منو به اوج خفت خواری میبره...
چون رنگ موهای مادرش سفید بود، و پدرش از خاکستری متنفر بود!
غذای مورد علاقه تویا ماهی است...
تاریخ تولد تویا تودروکی  به تقویم فارسی:در روز دهم اسفند ماه سال 1384 است .
تاریخ دقیق نیست اما به گفته طراح انیمه این تاریخ تولد اون هست!
تایپ شخصیتی دابی:isfp است...بازی مورد علاقه اون فوتبال است .
دابی از دروغ خوشش میاد چون دروغ علت جدای اون از پدرش بود .
دابی در کودکی دوست داشت با برادر کوچکش شوتو بازی کند اما تمرین های سخت پدرش انجی  این اجازه رو به شوتو نمی‌داد !
#انیمه
#مای_هیرو_آکادمی
#دابی
دیدگاه ها (۱۱)

شناخت با شوتو تودروکی

شناخت شوتو تودوروکی(ادامه)

وقتی تو روستا بدون فر تو قابلمه هات چیپس درست میکنی این میشه

جاتون خالی دارم الوچه دوقلو میخورم

فیک: عاشق بودن به اجبارسالن عروسی مثل قصه‌های رویایی بود. لو...

پارت ۲ ( خانوما ) اگه غلط دیکته دیدید معذرت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط