عضو هشتم
پارت۸
(مکالمه بین تهیونگ و جین)
تهیونگ:بله جین
جین:از اتاق عمل آوردنش بیرون(بعد ۴ ساعت مثلا)
تهیونگ:حالش چطوره
جین:دکترا گفتن تونستن نجاتش بدن و الان حالش بهتره ۱ ساعت دیگه بهوش میاد،تو و کوک کجا رفتین
تهیونگ:کوک پیش منه الان میایم
جین:باشه(قط کرد)
کوک:چیشد(نگران)
تهیونگ:(نفس عمیق کشید)جین بود گفت ا/ت از اتاق عمل آمده بیرون دکترا تونستن نجاتش بدن
کوک:وای خدایا مرسی
تهیونگ:۱ ساعت دیگه بهوش میاد بیا بریم منتظرمونن
کوک:باشه بریم(خوشحال)
(رفتن پیش بقیه و نیم ساعت گذشت کوک رفت پیش جیمین)
کوک:جیمین(مظلوم)
جیمین:چیه چیمیخوای(سرد)
کوک:جیمین من واقعا معذرت میخوام میدونم همش تقصیر منه کاش همون اول به حرفتون گوش میکردم (بغض)
جیمین:هی کوک باشه میبخشمت ولی به یه شرطی
کوک:هر شرطی باشه قبوله(خوشحال)
جیمین:که وقتی ا/ت امد دیگه هر*زه خطابش نکنی و باهاش مهربون باشی مثل ما دوسش داشته باشی
کوک:من خودم تصمیم گرفته بودم و بهت قول میدم که دوسش داشته باشم و باهاش مهربون باشم
جیمین:کوک ا/ت خیلی وقته عاشقته و حاضره هرکاری برات بکنه دیدی که حتا بخاطرت جونش رو فدا کرد و فقط ۱درصد امکان داشت زنده بمونه
کوک:آره میدونم تهیونگ بهم گفت و من باید فکرام رو بکنم
جیمین:پس فکراتو بکن فقط درست فک کن
کوک:باشه(لبخند)
(کوک جیمین رو بغل کرد و از دکتر اجازه گرفت و رفت پیش ا/ت)
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.