𝐩𝐚𝐫𝐭¹¹
𝐩𝐚𝐫𝐭¹¹
.
از زبان راوی رمان(ادمین) :
اما کی پشت این قضایاس ؟ کیه که اون همه آدم رو کشت تا خیلی راحت مین جو رو بدزده ؟ کیه که تو ی اتاق از عمارت بزرگ که رفت و آمد زیادی داره زندانیش کرده اما براش کلی غذا میفرسته و بهترین اتاق عمارتش رو برای موندن مین جو انتخاب کرده ؟
بیاید تمام اتفاقاتی که افتاده رو از اولِ اول مرور کنیم.
چوی شی وون بعد از اتفاقاتی که افتاده بود خیلی سرگردون بود . اما جلوی راننده اش اینطوری تظاهر میکرد. اون میدونست وقتی از کانادا به کره برمیگرده مامانش قراره یکی رو به عنوان راننده اش استخدام کنه که فقط حواسش به کارای اون باشه .
اما چون حق اعتراض نداشت مجبور شد راننده رو بی چون و چرا قبول کنه . اکثر وقتا هم وقتی چوی شی وون و مین جو باهم بودن اون مخفیانه چوی شی وون رو تعقیب میکرده ، بنابراین چوی شی وون خیلی مراقب رفتارهاش بود . اما درمورد قضيه دزیده شدن مین جو باید بگم که تمام رفتار های اون الکی بوده و هیچ نگرانی نسبت به دزدیده شدنش نداشته . اون فقط خودش رو نگران جلوه میداده . ناگفته نماند که احساساتش واقعی بوده و هست،یعنی واقعا مین جو رو دوست داره.
اما چانگ هی...
چانگ هی که بعضی اوقات تبدیل به ی سایکوی روانی میشد بعد از اینکه متوجه احساسات خودش نسبت به
مین جو شد به خودش قول داد که هرطوری که شده مین جو رو بدست بیاره . در عشق طمع کار بود و میخواست به هر قیمتی که شده مین جو رو از چوی شی وون بگیره.
روزی که مین جو دزدیده شد اون برای کمک به مین جو داخل سالن افتتاحیه بود.
تا اینجای ماجرا همه چی عادیه اما ماجرا از جایی مشکوک میشه که چانگ هی بین کشته شده ها نبود . درصورتی که قاتل همه ی افراد رو بجز مین جو به قتل رسوند که بتونه مین جو رو راحتر بدزده .ولی چطور ممکنه چانگ هی کشته نشده باشه؟
حالا بین این دو مظنون کدوم مجرم واقعیه؟ هردو مین جو رو عاشقانه دوست دارن . ولی کیه که دست به همچین کاری زده .
کسی که دزدیده شدن عشقش براش تعجب آور نبوده و رفتارش تظاهر بوده یا کسی که برای رسیدن به معشوقش حاضره هرکاری کنه!؟
پرش زمانی به یک ماه بعد :
مین جو :
یک ماه گذشت و هنوز نفهمیدم که دقیقا چه اتفاقی برام افتاده .
دیگه به موندن توی اون اتاق عادت کرده بودم . تنها سرگرمیم شده بود دیدن آدمای عمارت از پشت پنجره های اتاقم و بعضی وقت ها هم دیدن تلویزیون . حتی گوشیمم ازم گرفته بودن .
دلم برای دوستام، خاله و عمو ، برای چوی شی وون ، حتی برای چانگ هی تنگ شده بود .
شب ها کارم شده بود گریه کردن و فکر کردن به اینکه کی قراره از این وضع خلاص شم...
[حمایت یادتون نره کیوتا🍭🍫]
((شرطپارتبعد:۴۵لایک💕⃢🦋))
#رمان#عاشقانه#رازآلود
.
از زبان راوی رمان(ادمین) :
اما کی پشت این قضایاس ؟ کیه که اون همه آدم رو کشت تا خیلی راحت مین جو رو بدزده ؟ کیه که تو ی اتاق از عمارت بزرگ که رفت و آمد زیادی داره زندانیش کرده اما براش کلی غذا میفرسته و بهترین اتاق عمارتش رو برای موندن مین جو انتخاب کرده ؟
بیاید تمام اتفاقاتی که افتاده رو از اولِ اول مرور کنیم.
چوی شی وون بعد از اتفاقاتی که افتاده بود خیلی سرگردون بود . اما جلوی راننده اش اینطوری تظاهر میکرد. اون میدونست وقتی از کانادا به کره برمیگرده مامانش قراره یکی رو به عنوان راننده اش استخدام کنه که فقط حواسش به کارای اون باشه .
اما چون حق اعتراض نداشت مجبور شد راننده رو بی چون و چرا قبول کنه . اکثر وقتا هم وقتی چوی شی وون و مین جو باهم بودن اون مخفیانه چوی شی وون رو تعقیب میکرده ، بنابراین چوی شی وون خیلی مراقب رفتارهاش بود . اما درمورد قضيه دزیده شدن مین جو باید بگم که تمام رفتار های اون الکی بوده و هیچ نگرانی نسبت به دزدیده شدنش نداشته . اون فقط خودش رو نگران جلوه میداده . ناگفته نماند که احساساتش واقعی بوده و هست،یعنی واقعا مین جو رو دوست داره.
اما چانگ هی...
چانگ هی که بعضی اوقات تبدیل به ی سایکوی روانی میشد بعد از اینکه متوجه احساسات خودش نسبت به
مین جو شد به خودش قول داد که هرطوری که شده مین جو رو بدست بیاره . در عشق طمع کار بود و میخواست به هر قیمتی که شده مین جو رو از چوی شی وون بگیره.
روزی که مین جو دزدیده شد اون برای کمک به مین جو داخل سالن افتتاحیه بود.
تا اینجای ماجرا همه چی عادیه اما ماجرا از جایی مشکوک میشه که چانگ هی بین کشته شده ها نبود . درصورتی که قاتل همه ی افراد رو بجز مین جو به قتل رسوند که بتونه مین جو رو راحتر بدزده .ولی چطور ممکنه چانگ هی کشته نشده باشه؟
حالا بین این دو مظنون کدوم مجرم واقعیه؟ هردو مین جو رو عاشقانه دوست دارن . ولی کیه که دست به همچین کاری زده .
کسی که دزدیده شدن عشقش براش تعجب آور نبوده و رفتارش تظاهر بوده یا کسی که برای رسیدن به معشوقش حاضره هرکاری کنه!؟
پرش زمانی به یک ماه بعد :
مین جو :
یک ماه گذشت و هنوز نفهمیدم که دقیقا چه اتفاقی برام افتاده .
دیگه به موندن توی اون اتاق عادت کرده بودم . تنها سرگرمیم شده بود دیدن آدمای عمارت از پشت پنجره های اتاقم و بعضی وقت ها هم دیدن تلویزیون . حتی گوشیمم ازم گرفته بودن .
دلم برای دوستام، خاله و عمو ، برای چوی شی وون ، حتی برای چانگ هی تنگ شده بود .
شب ها کارم شده بود گریه کردن و فکر کردن به اینکه کی قراره از این وضع خلاص شم...
[حمایت یادتون نره کیوتا🍭🍫]
((شرطپارتبعد:۴۵لایک💕⃢🦋))
#رمان#عاشقانه#رازآلود
۲۰.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.