در جغرافیا شعر من

در جغرافیاے شعر #من
همیشه #عشق
از سمت چشم هاے #تو مے وزد 
دست هاے ڪوچڪی 
ڪہ پنجرہ هاے دنیاے #مرا 
در جیر جیر ِ اسم #تو 
بہ عطرهاے بارانے مے گشاید
زیر آسمانی 
ڪه پرستوهای مهاجر 
از فراز ڪوچ هاے عاشقانہ
تا گل هاے پردہ هاے خیالم
تصمیم بہ ماندن مے گیرند
دیدگاه ها (۳)

همین طور که دارید پیرتر می‌شوید خواهید فهمیدکه دو دست دارید ...

نگاهت صدای قشنگی بود در اعماق وجودم...که با آب پاکی تو َسَر ...

روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت.در حمام پدر از پسر خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط