از چه بنویسم از دلتنگیهایم که دائمی شده یا از نبودنها

از چه بنویسم، از دلتنگی‌هایم که دائمی شده، یا از نبودن‌هایت که معلوم نیست تا چقدر مانده به ابدیت قرار است ادامه بیابد؟! از کدام بنویسم که دلت نشکند و تلخ نباشد، که بعدها نگویی نامه‌هایت زهر دارند.../ نه! بگذار از خودِ خودِ تو، که در تمام لحظاتم نیستی اما بودنت حس می‌شود بنویسم. از چشم‌هایت بنویسم که وقتِ باریدن چقدر مظلوم می‌شدند و وقت خندیدن، زیباترین چشم‌خند دنیا را نصیب من می‌کردند، چه زیبا نگاهی داشتی و چه مهربان چشمانی... ابدی جان باور کن فراموش نمی‌شوند آن دو تیله‌ی سیاه حتی با مرگ، حتی با بیماری‌های شوم! بگذار از دست‌های گرم‌ت بنویسم که بودنشان در دستانم خوشبختی بود و نبودنشان بی‌نهایتِ بدبختی.. از نفس‌هایت، از بوسیدنت، از بودنت، از خندیدنت، از گریستنت، از چه و چه و چه... الا دل! که از دل‌ت نمی‌توان نوشت... مثل همان‌وقتی که از خدا نمی‌توان در قلم وصفی آورد!... بد به‌ حال آنانی که تو را نمی‌شناسند و نمی‌دانند موهبت هم‌دل شدن با تو حتی ثانیه‌ای چقدر دلپذیر و زندگی‌بخش است..
ابدی جان، دور که می‌شوی حجم دوست‌داشتنم نسبت به تو بیشتر و بیشتر می‌شود و چه حیف که با دورتر شدنت سرمای حوالی تو هم بیشتر می‌شود!! دلتنگِ بی‌وفایی‌هایِ همیشگی‌ات هستم و باز اگر دوریت را طاقت آوردم می‌نویسم از خودت برای خودت که خیلی وقت هست گمش کرده‌ای...

#علی_سید_صالحی
دیدگاه ها (۵)

.روز با کوتاه آمدنشبلندترین شب سال را تقدیممان میکند تا بدان...

قلبم را بپذیرآنقدر دوستت دارم را تکرار خواهم‌ کردکه نفس هایم...

✠افسوس که ما قوم پر از افسوسیم..!✠در ذهن فقط خاطـــره را می ...

نگارم میخرامد؛ دادِ آهو میرود بالاطلا میپوشد و نرخ النگو میر...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط