پارت جدید
اول اینکه من رمان شروع کنم باید بگم که توی قسمت اول همین انیمه عمارت نشون میده بخاطر همین من دیگه عکس نمیزارم
در با صدای بدی باز شد یه پیر مرد در باز کرد
پیرمرد= خوش امدید اقا
رجی= فئودور خانوم تا اتاقشون همراهی کن
انقدر از شنیدن این جمله خوشحال سدم که خدا میدونه نیاز داشتم به گریه و حریم شخصی داشتم و جایی که از اون منظره مشحره کشیده بودم بزارم
فئودور من به اتاق راهنمایی کرد وقتی که در اتاق باز کرداتاق صورتی بود حاجی ناموصا
فئودور =اگه کار من داشتید صدا بزنید خواست در ببنده که ..............
ساکورا =میشه رنگ اتاق عضو کنیم و همنطور دکارسیون هم همینطور
فئودور = اول باید از اقا اجازه بگیرم بد به شما اطلاع میدم
ساکورا=ممنون میشم
و رفت در بست دوست داشتم خودم اتاق بچینم
ولی چون وقت برای گریه کم می اوردم همین الان گریه کردم بلشتی توی تخت ور داشتم وتا تونستم توش داد زدم خودم خالی کردم
میدونم کمه ولی من این چند وقته مریض بودم قول میدم تا جمعه یه پارت طولانی بدم😷💚
گومن
لایک ❤️
فالو 🦋
کامنت💌
فراموش نشه
در با صدای بدی باز شد یه پیر مرد در باز کرد
پیرمرد= خوش امدید اقا
رجی= فئودور خانوم تا اتاقشون همراهی کن
انقدر از شنیدن این جمله خوشحال سدم که خدا میدونه نیاز داشتم به گریه و حریم شخصی داشتم و جایی که از اون منظره مشحره کشیده بودم بزارم
فئودور من به اتاق راهنمایی کرد وقتی که در اتاق باز کرداتاق صورتی بود حاجی ناموصا
فئودور =اگه کار من داشتید صدا بزنید خواست در ببنده که ..............
ساکورا =میشه رنگ اتاق عضو کنیم و همنطور دکارسیون هم همینطور
فئودور = اول باید از اقا اجازه بگیرم بد به شما اطلاع میدم
ساکورا=ممنون میشم
و رفت در بست دوست داشتم خودم اتاق بچینم
ولی چون وقت برای گریه کم می اوردم همین الان گریه کردم بلشتی توی تخت ور داشتم وتا تونستم توش داد زدم خودم خالی کردم
میدونم کمه ولی من این چند وقته مریض بودم قول میدم تا جمعه یه پارت طولانی بدم😷💚
گومن
لایک ❤️
فالو 🦋
کامنت💌
فراموش نشه
- ۷۸۶
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط