شهید حسین محرابی
#شهید_حسین_محرابی
اینم نصب بنرمن تومحلمون😍
چه زحمتی کشیدن بچه ها
اون دنیا شفاعتشون بامن😊
اینم صحبتهای همسرمهربونم😍
به امام رضا علیه السلام ارادت زیادی داشتن
کارهای اعزام شون جور نمی شد خیلی ناراحت بودن ، رفتیم زیارت آقا
خیلی پشت پنجره فولاد گریه کرد وقتی به خودش اومد گفت حاجتم رو گرفتم...
من از امام رضا حاجت روا می شم و روز شهادت امام رضا علیه السلام هم همین شد...
اینم خاطره دوستم برای من😔 😔
سخته دوستات برن وتنهاشی
خاطره ای زیبا از همرزم شهیدحسین محرابی👌 👌 👌 یک روز به صورت ماموریتی برای تهیه مواد غذایی به دمشق محله ی زینبیه رفتیم .آنجا بر خلاف اسمش محله ای، بی بند وبار است وخانو م های بی حجابی دارد😔 وقتی سید حسین این مکان رو دید
گفت من نمیام خودت خرید کن بعد بیا باهم ببریم داخل ماشین 🚘 وقتی خرید کردم آمدم .سید حسین داخل ماشین نبود .
تعجب کردم قراربودداخل ماشین بشینه تا من بیام یکی دو ساعت همان محل راگشتم ولی اثری از سید حسین نبود تصمیم گرفتم خودم تنها بروم به دلیل مسائل امنیتی نباید خیلی در اون منطقه صبر میکردم داخل ماشین شدم .دیدم سید حسین کف ماشین نشسته وسر خود را روی صندلی های ماشین گذاشته تعجب کردم گفتم چرا اینطوری نشسته ای ،گفت رفت وآمد های خانم های بد حجاب زیاد است، ترسیدم ، چشمم بیفتد واز شهادت دور شوم😔
#شهدا
اینم نصب بنرمن تومحلمون😍
چه زحمتی کشیدن بچه ها
اون دنیا شفاعتشون بامن😊
اینم صحبتهای همسرمهربونم😍
به امام رضا علیه السلام ارادت زیادی داشتن
کارهای اعزام شون جور نمی شد خیلی ناراحت بودن ، رفتیم زیارت آقا
خیلی پشت پنجره فولاد گریه کرد وقتی به خودش اومد گفت حاجتم رو گرفتم...
من از امام رضا حاجت روا می شم و روز شهادت امام رضا علیه السلام هم همین شد...
اینم خاطره دوستم برای من😔 😔
سخته دوستات برن وتنهاشی
خاطره ای زیبا از همرزم شهیدحسین محرابی👌 👌 👌 یک روز به صورت ماموریتی برای تهیه مواد غذایی به دمشق محله ی زینبیه رفتیم .آنجا بر خلاف اسمش محله ای، بی بند وبار است وخانو م های بی حجابی دارد😔 وقتی سید حسین این مکان رو دید
گفت من نمیام خودت خرید کن بعد بیا باهم ببریم داخل ماشین 🚘 وقتی خرید کردم آمدم .سید حسین داخل ماشین نبود .
تعجب کردم قراربودداخل ماشین بشینه تا من بیام یکی دو ساعت همان محل راگشتم ولی اثری از سید حسین نبود تصمیم گرفتم خودم تنها بروم به دلیل مسائل امنیتی نباید خیلی در اون منطقه صبر میکردم داخل ماشین شدم .دیدم سید حسین کف ماشین نشسته وسر خود را روی صندلی های ماشین گذاشته تعجب کردم گفتم چرا اینطوری نشسته ای ،گفت رفت وآمد های خانم های بد حجاب زیاد است، ترسیدم ، چشمم بیفتد واز شهادت دور شوم😔
#شهدا
۱.۳k
۲۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.