خانه قدیمی مادر بزرگ پناه آخر هفته های ما است

خانه قدیمی مادر بزرگ، پناه آخر هفته های ما است.
از زمانی که زنگ خانه را بزنی، تا زمانی که گل بوسه خداحافظی بدرقه راهت شود،
به یاد بی حوصلگی ها و گرفتاری هایت نیستی.
سفره‌اش یک رنگ و دیوارهایش بوی نم برکت می‌دهد.
حیاطش همیشه، گل‌ها و درختچه‌ها را باردار است.
حوض کوچکی دارد که می‌شود قایق بی خیالی‌ات را روی آن بیاندازی و حرکت آرام آب را ببینی.
خانه قدیمی مادربزرگ همان جایی است که ناز قهرهایت را می‌کشند.
هرچه‌قدر آتش بسوزانی، حق را به تو می‌دهند‌.
بشقابت خالی نشده، پر می‌شود.
همان جایی است که برای چند ساعت، می‌شود خودت باشی و آسمان را آبی تر ببینی…

#Nostálgico_Time
دیدگاه ها (۵)

فرش پهن شده روی ایواننسیم خنکبازی نور و سایهچهچهِ بلبلانو عط...

ولی بیا روراست باشیم، اگه ریسک نکنی، اگه نخندی، اگه همش مراق...

تو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﻣن؛سرنوﺷﺘﻢ ﺑﻮﺩﯼ،ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢﺩﺭ ...

آخ که چه خوب است حضور تو لابه‌لای اینهمه بدبختی!چه خوب است ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط