وقتی فهمیدم

وقتی فهمیدم
شباهت عجیبی به عشق اولش دارم
غمی تمام چهره ام را سوزاند
چقدر بد است
سال ها بی خبر
بخندی
ببوسی
ولی خودت نباشی
چقدر سخت است
هر روز
مرده ای را ببینی که بیشتر از تو زندگی کرده
چقدر غم انگیز است
همه ی عمرت را
میزبان کسی باشی که عشقت میهمان اوست
چقدر صورتم درد دارد
کاش می شد آدم یقه ی خودش را بگیرد
دیدگاه ها (۴)

[که مرد‌گان عاشق‌ترین زندگان بوده‌اند ]

درگیــر کــردی روزهـای هفتــه را بـا هــم . . .یکشنبــه رفتـ...

وقتی می بینمنزدیک ترین آدم به مندور ترین است به منمُردنم میگ...

"حال" خود را فریب میدادمکه خوشی ها درست پشت درندآه! لعنت به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط