آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آه … چقد عقده نگهداشتم تو دل پیرم… چقد دوییدم و فهمیدم که رو تردمیلیم…
وقتی منو دیدی بهم میگی چه قبراق شدی… ولی من میدونم از تو چقد ترکیدم…
اون آدما که نوکرتم بهت میگم… با چند تا کلام چرب زبونی تو دلت میرن…
کافیه که بلا استفاده بشی اونوقت… میبینی که مثل یه تیکه ورق جرت میدن…
قفلی… حرف دل و به غریبه گفتی… واسه زخم همه مرحمی صلیب سرخی…
به دون که رسید هولت دادن سریع بیفتی… رو تله موشه که پیدا میکنی پنیر مفتی…
یاد نگرفتم از کسی درس اتحاد… فقط یاد دادن که برم جلو بدون ترس و اضطراب…
تجربهام بهم قصه دادو مثل باد… استفاده کنم از این استعداد…
چه نقشها که پشت سرم واسم میچینن منم از اینکه فکرشون کوتاهه ماتم میگیرم…
واسم مهم نیست من که پای کارم میشینم…ولی خیلی غم انگیزه وقتی که دارم میبینم…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
گوش کن:
خب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق میبینیمو…
عمیق ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریمو…
حال میکنیم وقتی همدیگرو زخمی میبینیم…
قسطی حال میکنیمو آخر همه رو نقدی میگیریم…
وقتی میمیریم چشما میشه ماتم و خون…
ترفیع میگیریم وتازه میشیم آدم خوب…
یادمه خب من تموم اینارو دقیقا بچشمم …
دیدم کلمه کلمه از رو حقیقت نوشتم…
اونم اینه که تو فقط داری نقشهاتو میچینی…
وقتی میرسی به قدرتو اون بالاها میشینی…
مراقب رفتارت با آدما باشو…
یه روزی برمیگردی پایین همون آدما رو میبینی..
حالا خدا باهات حال کرده…
ولی کنارشم برات یه چاه کنده…
یعنی که وقتی تو رفتی تو فاز قدرت…
یهو دیدی شدی کارمند کارمندت…
من این بحث و اینجا مطرح میکنم…
هر چند میدونم همینم سرنخ میکنن..
نشستن با مغز خراب و هر لحظه تو فکر…
که تورو له کنن یه عده اهل کوفه..
اونا که فقد میرن به دونبال حاشیه…
و خب اصل هدف فقط فروپاشیه..
ها چیه…نکنه میخوای بگی فقط نه فقد…
ببین به همین میگن حاشیه…
اونا که گنده کردنت واسشون راحته…
اولاش تنها فکرو ذکرشون حمایته…
بهت میگن کم نیار برو جلو وا نده…
تا گنده شدی یهو میکنن تو….
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
راستش بهم گفتن که تو این کارم وصیت کنم و..
ترجیحا میخوام تمرکز رو مسیرم کنمو…
وصیت واسه من بعمعنای حرف آخره …
که بعدش سکوته واسه من سخته باورش..
سکوت منو تو یعنی دیگه ما همینی که هستو قبول کنیمو…
بری تو لاکتو صداتو بکشی تو دل شهرو تموم کنی…
چونکه زندگی دشواره…چشمات پر اشکه…
دشوار… چی بگم از سشوار گذشته…
خنده داره ولی داخل چه تلخه…
نتیجه اینه که سکوت تنها حاصلش یه زخمه…
زخم کاری که مغزتو از درون پاشید…
مهم اینه که هرجور دوس داری همون باشی …
من که تا چشم دورو وریامو دور میبینم…
با ذوق و شوق میشینم یه کارتون میبینم..
هنوز با گیر دادنای مادرم جون میگیرم…
هنوز با دمپایی سر کوچه نون میگیرم..
هنوز تو اوج بلندی از همه خار ترم…
هرچی پخته بشم باز از همه خام ترم…
رئیسم که بشم واسه وطن کارگرم…
اینارو نوشتم که از این دنیا لال نرم…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آه … چقد عقده نگهداشتم تو دل پیرم… چقد دوییدم و فهمیدم که رو تردمیلیم…
وقتی منو دیدی بهم میگی چه قبراق شدی… ولی من میدونم از تو چقد ترکیدم…
اون آدما که نوکرتم بهت میگم… با چند تا کلام چرب زبونی تو دلت میرن…
کافیه که بلا استفاده بشی اونوقت… میبینی که مثل یه تیکه ورق جرت میدن…
قفلی… حرف دل و به غریبه گفتی… واسه زخم همه مرحمی صلیب سرخی…
به دون که رسید هولت دادن سریع بیفتی… رو تله موشه که پیدا میکنی پنیر مفتی…
یاد نگرفتم از کسی درس اتحاد… فقط یاد دادن که برم جلو بدون ترس و اضطراب…
تجربهام بهم قصه دادو مثل باد… استفاده کنم از این استعداد…
چه نقشها که پشت سرم واسم میچینن منم از اینکه فکرشون کوتاهه ماتم میگیرم…
واسم مهم نیست من که پای کارم میشینم…ولی خیلی غم انگیزه وقتی که دارم میبینم…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
گوش کن:
خب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق میبینیمو…
عمیق ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریمو…
حال میکنیم وقتی همدیگرو زخمی میبینیم…
قسطی حال میکنیمو آخر همه رو نقدی میگیریم…
وقتی میمیریم چشما میشه ماتم و خون…
ترفیع میگیریم وتازه میشیم آدم خوب…
یادمه خب من تموم اینارو دقیقا بچشمم …
دیدم کلمه کلمه از رو حقیقت نوشتم…
اونم اینه که تو فقط داری نقشهاتو میچینی…
وقتی میرسی به قدرتو اون بالاها میشینی…
مراقب رفتارت با آدما باشو…
یه روزی برمیگردی پایین همون آدما رو میبینی..
حالا خدا باهات حال کرده…
ولی کنارشم برات یه چاه کنده…
یعنی که وقتی تو رفتی تو فاز قدرت…
یهو دیدی شدی کارمند کارمندت…
من این بحث و اینجا مطرح میکنم…
هر چند میدونم همینم سرنخ میکنن..
نشستن با مغز خراب و هر لحظه تو فکر…
که تورو له کنن یه عده اهل کوفه..
اونا که فقد میرن به دونبال حاشیه…
و خب اصل هدف فقط فروپاشیه..
ها چیه…نکنه میخوای بگی فقط نه فقد…
ببین به همین میگن حاشیه…
اونا که گنده کردنت واسشون راحته…
اولاش تنها فکرو ذکرشون حمایته…
بهت میگن کم نیار برو جلو وا نده…
تا گنده شدی یهو میکنن تو….
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
راستش بهم گفتن که تو این کارم وصیت کنم و..
ترجیحا میخوام تمرکز رو مسیرم کنمو…
وصیت واسه من بعمعنای حرف آخره …
که بعدش سکوته واسه من سخته باورش..
سکوت منو تو یعنی دیگه ما همینی که هستو قبول کنیمو…
بری تو لاکتو صداتو بکشی تو دل شهرو تموم کنی…
چونکه زندگی دشواره…چشمات پر اشکه…
دشوار… چی بگم از سشوار گذشته…
خنده داره ولی داخل چه تلخه…
نتیجه اینه که سکوت تنها حاصلش یه زخمه…
زخم کاری که مغزتو از درون پاشید…
مهم اینه که هرجور دوس داری همون باشی …
من که تا چشم دورو وریامو دور میبینم…
با ذوق و شوق میشینم یه کارتون میبینم..
هنوز با گیر دادنای مادرم جون میگیرم…
هنوز با دمپایی سر کوچه نون میگیرم..
هنوز تو اوج بلندی از همه خار ترم…
هرچی پخته بشم باز از همه خام ترم…
رئیسم که بشم واسه وطن کارگرم…
اینارو نوشتم که از این دنیا لال نرم…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن…
آدما از هم که دور میشن… سلام سردم به زور میگن…
آدما از مرگ و خون میگن…با صد تا حسرت به گور میرن
۲۱.۸k
۲۶ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.