می گفت من در صلوات فرستادن بر سید انبیاء و رسول خد

.......می گفت من در صلوات فرستادن بر سید انبیاء و رسول خدا(ص)تنبلی می کردم. یک شب آن حضرت را در خواب دیدم که به من توجهی نفرمودند.از هر طرف که حضرت رویشان بود رفتم باز حضرت روی مبارکشان را طرف دیگر می کرد گویا از من ناراحت بودند.عرض کردم یا رسول الله(ص) چرا به من نظر مرحمت نمی کنید و روی مبارک خود را از من بر می گردانید؟در حالی که من یکی از امت شمایم و از علماء شنیده بودم که پیغمبران امت خود را بهتر از پدر و فرزندان خود می شناسند.حضرت فرمودند:معرفت و شناخت من نسبت به امت به قدر فرستادن صلوات آنها بر من است و تو اصلا مرا به صلوات یاد نمی کنی؟ من چطور ترا بشناسم و به چه صورتی از تو خوشحال باشم؟ از خواب پریدم واز آن شب عهد کردم که روزی صد صلوات بفرستم و فرستادم و خداوند متعال مرا توفیق عنایت فرموده که بگویم(اللهم صل علی محمد و آل محمد)یعد از مدتی دوباره توفیق زیارت وجود مقدس رسول الله (ص)نصیبم شد.که بنده را مورد عنایت و لطف و مرحمت خود قرار دادند و بعد فرمودند.حالا تو را می شناسم و از تو خوشحال هستم و روز قیامت شفیع تو خواهم بود.
🌷 اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌷
دیدگاه ها (۹۲)

تقدیم ب دوست عزیز و رفیق بامرامم مونسجااااااانم 😈 😈 😈 😈 😈 مو...

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیستبس که طواف کردمت مر...

بگذار تا مقابل روی تو بگذریمدزدیده در شمایل خوب تو بنگریمشوق...

🕊 این شیشه ی عطراست درش را نبَرید🕊 بی سر نبرید پیکرش را نب...

السلام علیک یاخلیفه الرحمن ع

🌷بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌷 الهی به امید رحمت ت...

ایا خلیفه دوم عمر بن الخطاب ، با *آتش* به طرف خانه سرور زنان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط