خواستم آتش شبخیز تو را شعر کنم

خواستم آتشِ شَب‌خیزِ تو را شعر کنم ...
واژه‌ای درخورِ وصف تَبِ آغوشِ تو نیست !
دیدگاه ها (۸)

گرچه تو دوری از برم، همره خویش می برمشب همه شب به بسترم یاد ...

‌یا مشامت را ز بوی سنبلش مشکین مخواهیا هم آغوش صبا یا هم نشی...

عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درختسایه گر چه دور افتد باید...

آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!هر بار ک...

شب و روز واژه ای بیش نیست من هر لحظه تورا بیشتر از لحظه ای ق...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط