مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفرنداشت

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفرنداشت
حال من بدبوداماهیچکس باورنداشت

خوب میدانم که تتهایی مرادق میدهد
عشق هم درچنته اش چیزی ازاین بهترنداشت

آنقدرمی ترسم ازبی رحمی پاییزکه
ترس من راروزپایانی شهریورنداشت

زندگی ظرف بلوری بودکنج خانه ام
ناگهان افتادازچشمم،ولی موبرنداشت

حال من،حال گلسرخی ست درچنگ مغول
هیچ کس حالی شبیه من به جزقیصرنداشت

#قیصر_امین_پور
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۴)

به تو سلام می‌كنمكنار تو می‌نشينمو در خلوتِ توشهرِ بزرگ من ب...

🌹 🕯‌پنجشنبه است...🥀باز بی قراری ها...🕯باز دلتنگی ها...🥀باز خ...

هی فلانی! زندگی شاید همین باشدیک فریب ساده و کوچکآن هم از دس...

تا دو چشمش به رخم حیران نیستبه چه کار آیدم این زیبایی؟بشکن ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط