قلبم محکوم شد به شکستن غرورم محکوم شد به شکستن احساسم

قلبم محکوم شد به شکستن ، غرورم محکوم شد به شکستن ، احساسم محکوم شد به بازی گرفتن و چشمانم محکوم شدند به باریدن
اما عشقت محکوم شد که بماند در تکه تکه قلبم و قطره قطره ی جانم
دیدگاه ها (۱۶)

ماهے به آب گفت بی تو میمیرم آب خواست امتحانش ڪند گفت: میرم و...

هناس-_____-تمام"دنیــــــــــا" هم که"بگویند"...!!!...

هنووووووووووسه^______^ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺑﻨﺰ...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط