در قیامت عابدی را دوزخش انداختند

در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند

داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز

یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات

گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی

آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت براو
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
دیدگاه ها (۲)

بعد عمری برود، مات بمانی، سخت استتو و یک ناله ی هیهات بمانی،...

عاشقان روزی به جرم عشق رسوا میشوندماه رویان عاقبت از جمع منه...

هروقت که دستت ازهمه جاکوتاه شد،بگو وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَ...

آرزوی من برای تک تک شما 🌸 🍃 لبخند به لبها 😊 شادی دلها💞 امی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط