اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۲
[ویو آنالی]
جونگ کوک: چرا اینقدر مهربون هستی ؟
خیلی عادی بهش نگاه کردم و گفتم
آنالی: خوب دوست دارم... اینجوری باشم
خنده ای تو نگاهش نشست و گفت
جونگ کوک: اینقدر مهربون نباش مجبور میشم بخوامت
آنالی: این میزارم به حساب مافیا بودنت
جونگ کوک: تو اینجا چیکار می کنی ؟
آنالی: راستش تازه از سرکار برگشتم.... حوصله نداشتم برم خونه اینجا نشستم
جونگ کوک: چرا حوصله خونه نداری ؟
آنالی: اومم راستش چون باهام صادق بودی میگم..یکم با داداشم بحث کردم ... ناراحت شدم...
گوشیم زنگ خورد سریع بلند شدم
آنالی: من میرم مراقب خودت باش... خدانگهدار
جونگ کوک: اسمت چیه ؟؟؟
همون طور که که قدم برداشتم دستم براش تکون دادم گفتم
آنالی: آنالی هستم...از دیدنت خوشحال شدم
و سریع به سمت خونه رفتم. داداشم حتماً نگرانم شده
وارد خونه شدم...جو سنگینی داشت. سریع رفتم داخل اتاقم
اتاقم مرتب کردم دوش گرفتم
و روی تختم دراز شدم...و چشمام آروم بستم
.............................
صبح زود بلند شدم... حاضر شدم
و از خونه زدم بیرون و به سمت شرکت که کار می کردم رفتم
[ویو جونگ کوک]
پارت ۲
[ویو آنالی]
جونگ کوک: چرا اینقدر مهربون هستی ؟
خیلی عادی بهش نگاه کردم و گفتم
آنالی: خوب دوست دارم... اینجوری باشم
خنده ای تو نگاهش نشست و گفت
جونگ کوک: اینقدر مهربون نباش مجبور میشم بخوامت
آنالی: این میزارم به حساب مافیا بودنت
جونگ کوک: تو اینجا چیکار می کنی ؟
آنالی: راستش تازه از سرکار برگشتم.... حوصله نداشتم برم خونه اینجا نشستم
جونگ کوک: چرا حوصله خونه نداری ؟
آنالی: اومم راستش چون باهام صادق بودی میگم..یکم با داداشم بحث کردم ... ناراحت شدم...
گوشیم زنگ خورد سریع بلند شدم
آنالی: من میرم مراقب خودت باش... خدانگهدار
جونگ کوک: اسمت چیه ؟؟؟
همون طور که که قدم برداشتم دستم براش تکون دادم گفتم
آنالی: آنالی هستم...از دیدنت خوشحال شدم
و سریع به سمت خونه رفتم. داداشم حتماً نگرانم شده
وارد خونه شدم...جو سنگینی داشت. سریع رفتم داخل اتاقم
اتاقم مرتب کردم دوش گرفتم
و روی تختم دراز شدم...و چشمام آروم بستم
.............................
صبح زود بلند شدم... حاضر شدم
و از خونه زدم بیرون و به سمت شرکت که کار می کردم رفتم
[ویو جونگ کوک]
- ۲۳.۳k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط