پروانه ای در دل سنگ p1
نابی : اوماااا نمیشه ما نیایم
رز . اوما نابی . : نه نمیشه ما العان چند ساله با اونا همسایه ایم و تو شرکت اونا کار میکنیم پدرت هم که دستیار آقای جئون حالا که هفت تا پسراش بعد از چند سال دارن میان نمیخوای بیای
نابی : باشه باشه میامممم
نابی : دخترا بریم آماده شیم مامان زودتر رفت
یورا : اوکییی
بورام : حالا چی بپوشیم
نابی : اون لباس صورتی هامون که تقریبا سته
یورا : آره اوکی
بورام : اوکی
راوی :
دخترا لباس هاشون رو پوشیدن و به سمت خونه همسایشون یا میشه گفت رئیسشون رفتن
حال هر دو دختر خوب بود
اما کی از دل نابی خبر داره ؟؟؟
چند سال پیش وقتی نابی ۵ ساله و کوک ۷ ساله بود کوک به نابی قول ازدواج داده بود و یه گردنبد مرواریدی بهش داده بود
اما بعد از یک هفته آقای جئون هفت تا پسرش رو به آمریکا فرستاد تا یاد بگیرن مافیای خوبی بشن
العان که داشتن بر میگشتن
نابی ناراحت بود و استرس داشت
یعنی کوک هنوز قولش رو یادش بود ؟؟!!
اسلاید ۱ : استایل پسرا. تو پارت بعدددد
اسلاید ۲ : لباس نابی
اسلاید ۳ : لباس بورام
اسلاید ۴ : لباس یورا
رز . اوما نابی . : نه نمیشه ما العان چند ساله با اونا همسایه ایم و تو شرکت اونا کار میکنیم پدرت هم که دستیار آقای جئون حالا که هفت تا پسراش بعد از چند سال دارن میان نمیخوای بیای
نابی : باشه باشه میامممم
نابی : دخترا بریم آماده شیم مامان زودتر رفت
یورا : اوکییی
بورام : حالا چی بپوشیم
نابی : اون لباس صورتی هامون که تقریبا سته
یورا : آره اوکی
بورام : اوکی
راوی :
دخترا لباس هاشون رو پوشیدن و به سمت خونه همسایشون یا میشه گفت رئیسشون رفتن
حال هر دو دختر خوب بود
اما کی از دل نابی خبر داره ؟؟؟
چند سال پیش وقتی نابی ۵ ساله و کوک ۷ ساله بود کوک به نابی قول ازدواج داده بود و یه گردنبد مرواریدی بهش داده بود
اما بعد از یک هفته آقای جئون هفت تا پسرش رو به آمریکا فرستاد تا یاد بگیرن مافیای خوبی بشن
العان که داشتن بر میگشتن
نابی ناراحت بود و استرس داشت
یعنی کوک هنوز قولش رو یادش بود ؟؟!!
اسلاید ۱ : استایل پسرا. تو پارت بعدددد
اسلاید ۲ : لباس نابی
اسلاید ۳ : لباس بورام
اسلاید ۴ : لباس یورا
۲.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.